1 هم ابر به دست درفشانت ماند هم برق به تیغ جان ستانت ماند
2 هم رعد به کوس قهرمانت ماند هم ژاله به باران کمانت ماند
1 بر چرخ همیشه همعنان راندهای بر ماه غبار موکب افشاندهای
2 آدم پدر منست و زو فخرم نیست از تست که تو برادرم خواندهای
1 ای شاه جهان ملک جهان حسب تراست وز دولت و اقبال شهی کسب تراست
2 امروز به یک حمله هزار اسب بگیر فردا خوارزم و صدهزار اسب تراست
1 مریخ سلاح چاوشان تو برد گوی تو زحل به پاسبانی سپرد
2 در ملکت تو چه بیش و کم خواهد شد گر چاوش تو به پاسبان برگذرد
1 بفروختمت سزد به جان باز خرم ارزان بفروختم گران باز خرم
2 باری خواهم ز دوستان ای دلبر تا بو که ز دشمنان ترا باز خرم
1 با من به سخن درآمد امروز پگاه آن لاغری که دارمش از پی راه
2 گفتا که طمع نیست مرا باری جو چندان که ببویم ای مسلمانان کاه
1 چشمم ز غمت به هر عقیقی که بسفت بر چهره هزارگل ز رازم بشکفت
2 رازی که دلم ز جان همی داشت نهفت اشکم به زبان حال با خلق بگفت
1 آنی که کفت ضامن ارزاق آمد آنی که درت قبلهٔ آفاق آمد
2 مقصود جهان تو بودی آخر به وجود اول حسن علی اسحق آمد
1 با دل گفتم که عشق چون روی نمود در دامن صبر چنگ محکم کن زود
2 دل گفت مرا که برتو باید بخشود گر معتمد صبر تو من خواهم بود
1 زان روی که روز وصل آن در خوشاب در خواب شبی بر آتشم ریزد آب
2 با دل همه روزم این سؤالست و جواب کاخر شبی آن روز ببینم در خواب