خوشا دلخسته از اهلی شیرازی شمع و پروانه 36
1. خوشا دلخسته یی کور است یاری
خوشا یاری که دارد غمگساری
1. خوشا دلخسته یی کور است یاری
خوشا یاری که دارد غمگساری
1. عجب حالی است عشق و دردمندی
که با پستی کشد کار بلندی
1. رسولی بود امی چون پیمبر
که بی خط سر پنهان بودش از بر
1. اگر عاشق گهی بهر صبوری
بود در پرده عصمت ضروری
1. چو نور از جستجو یک لحظه ننشست
رسید آخر بدان پروانه مست
1. سعادت بر کسی چون دیده دوزد
ز غیب او را چراغی برفروزد
1. عجب وقتی جگر سوزست آندم
که افتد عاشقان را دیده برهم
1. خوش آن یاران که دریای شفیقند
به مرگ و زندگی با هم رفیقند
1. بحمدالله که این فرخنده بنیاد
بپایان آمد و عمرم امان داد