1 از که نالم که فغان از دل ریش است مرا هر بلایی که بود از دل خویش است مرا
2 شربت وصل تو بی زخم فراقی نبود لذت نوش پس از تلخی نیش است مرا
3 من که بیگانه ام از خویش و محبت سوزم چه غم از محنت بیگانه و خویش است مرا
4 مگرم کعبه امید پس از مرگ دهند کاین ره دور و درازی است که پیش است مرا
1 روز ابر است و دهد ساقی جان ساغر ما سایه رحمت او کم نشود از سر ما
2 یکدم ای عمر از درما نیز درآی پیش از آن دم که عجل حلقه زند بر درما
3 خاک ما سوختگان خوار نه بینی که فلک نیل رخساره ما ساخت زخاکستر ما
4 نخل مقصودی و از شاخ وصالت ما را بر امید همین بس که نشینی بر ما
1 سجده بت گرچه باشد نامسلمانی مرا چون کنم چون این نوشت ایزد به پیشانی مرا
2 تا کی این دزدیده دیدن پرده بردارم زپیش از تو حال خود چه پوشم زانکه میدانی مرا
3 با وجود این جفا امیدوارم زانکه تو هم نگاهی می کنی گاهی به پنهانی مرا
4 قصه جان خراب من چه می پرسی زمن حال جانم هم تو به دانی که در جانی مرا
1 این است نهان از نمک آن تازه جوان را کز هوش رود هرکه تماشا کند آن را
2 آهوی ختایی فکند نافه بصحرا گر بنگرد آن خال و خط مشک فشان را
3 خامان دل آسوده که از داغ ملامت سوزند دل بر همن سوخته جان را
4 گر چشم خدابین دهد این طایفه را حق ترسم بخدایی بپرستند بتان را
1 آتشین لعلی که همچون شمع جان سوزد مرا بر زبان گر نام او آرم زبان سوزد مرا
2 آن لب خندان نمی سوزد بداغ حسرتم این که بر ریشم نمک می پاشد آن سوزد مرا
3 غنچه وارم بهر او صد داغ پنهان بر دل است آشکارا خندم و داغ نهان سوزد مرا
4 گریه ام روغن ز مغز استخوان ریزد چو شمع بسکه داغ عشق مغز استخوان سوزد مرا
1 کام از می لعلم مده کز می خمار آید مرا من عاشق درد توام درمان چه کار آید مرا
2 در انتظار همدمان جانم شد و غیر از اجل کو همدمی کز در درون بی انتظار آید مرا
3 حسن تو ای رشک ملک آن جلوه بر من کرده است کز دیدن خورشید و مه بر دل غبار آید مرا
4 گر بر کنار من روان صد جوی باشد ز آب چشم سرو روانی همچو تو کی در کنار آید مرا
1 الا ای ساقی گلرخ که گشتی شمع محفلها ز غیرت عاشقان کشتی ز حسرت سوختی دلها
2 از آن روزست در دلها خیال دانه خالت که دهقان ازل تخم محبت ریخت در دلها
3 فغان ای کعبه جانها که در راه تمنایت چو مور از ضعف شیران را به هر گام است منزلها
4 درین وادی مکن ای ساربان آرایش محمل که در خون شهیدان غرقه خواهی دید محملها
1 ای شکرخا کرده شُکرت طوطی گفتار ما شکر توست الحمدلله همچو طوطی کار ما
2 قلبِ رویاندوده را گر امتحان ز آتش کنی جز سیهرویی نباشد حاصل کردار ما
3 پیش بت سر بر زمین دست دعا بر آسمان شد زمین و آسمان شرمنده از اطوار ما
4 نیکی ما اندک و زشتی ما بسیار، لیک پیش احسانت چه سنجد اندک و بسیار ما
1 یکره چو غنچه خنده زنان بین بسوی ما باشد که بشکفد گل دولت بروی ما
2 ای نوبهار جان مگر از ابر رحمتت رنگی برآورد چمن آرزوی ما
3 سر رشته گم مکن که ز عهد ازل تورا پیوند دوستی است بهر تار موی ما
4 صد ره اگر ز سجده بپایش نهیم سر کی سر بما نهد صنم تند خوی ما
1 بزلف اگر ببری جان بی قرار از ما فدای یک سر موی تو صد هزار از ما
2 بجان دوست که جان با تو در میان داریم چو در کنار نیایی مکن کنار از ما
3 اگر نه حسن تو بی اختیار دل بردی عنان دل که ربودی به اختیار از ما
4 بروز مستی وصل تو ما چه دانستیم که روزگار کشد کین بروزکار از ما