11 اثر از نامهٔ باستان میرزا آقاخان کرمانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر نامهٔ باستان میرزا آقاخان کرمانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
خانه / آثار میرزا آقاخان کرمانی / نامهٔ باستان میرزا آقاخان کرمانی

نامهٔ باستان میرزا آقاخان کرمانی

1 پس از مرگ داراب شاه اردشیر نشست از برگاه شاهی دلیر

2 هریدوت خوانده ورا منسومون که بختش جوان بود و رایش فزون

3 به شهری که خوانند پارزگراد بسر خواست دیهیم شاهی نهاد

4 چنین بود آیین کیخسروی که هرکو به شاهی رسید از نوی

1 خوشا گاه فرخ یل اسفندیار ندیده است گیتی چو او یک سوار

2 که خوانند او را شه داریوش مگر خود سپنداست نام سروش

3 همانا که وشتاسب بودش پدر که او بود ارشامنا را پسر

4 هم ارشامنا پور اریارم است که ماننده سام و هم نیرم است

1 دگر شیپریان سر برافراشتند زفرمان شه روی برکاشتند

2 به شهر سالامین که بد پایتخت اراکور را سرکشی بود سخت

3 شهنشاه کشتی بسی کرد ساز به سرداری نامور تیرباز

4 به خشکی سپهدار ارونتاس گرد که داماد شه بود و با دستبرد

1 وز آن روی سیروس در باختر تبه گشت بر دست قوم تتر

2 زنی کش تومیریس گفتند نام به کین پسر بد بسی تلخ کام

3 که شاهش به آوردگه کشته بود ازین رو به خون دل آغشته بود

4 چو بشنید کان شاه والاتبار یکی گوشه بگزیده در نوبهار

1 یکی مرد بد خودسر و بد کنش که خواندند او را همی خود منش

2 به چاپاریش می گذشتی زمان بدین خواجه اش دوستی بد نهان

3 به ارمینیه ساختش حکمدار بیاورد و کردش سپس شهریار

4 ورا نام دارا نهاد از ردی که تابد برو فره ی ایزدی

1 در ایام این شاه والاتبار پرآشوب شد گیتی از هر کنار

2 چو شد پادشاهی برین شاه راست زهر کشور آوای بدخواه خواست

3 زیونان و از بابل و میدیا زاسکیت و اهواز و ارمینیا

4 ز مصر وز اهواز و از باختر هم از مدیه و پارسا سر به سر

1 وزان سو چو از مصر پرداخت شاه به یونان فرستاد از نو سپاه

2 سپهدارشان ارتباز دلیر که لیدی بدو داد فرخ زریر

3 تباک آن یل نامدار گزین بد آگاه از کار یونان زمین

4 که چون کشته شد نامور مهرنوش به افسون آن مردم زرق کوش

1 سپس مصریان سر برافراشتند زستراپ شه روی برکاشتند

2 جوانی که امیرته اش بود نام سبک تیغ کین برکشید از نیام

3 ابر مصریان گشت فرمانروا ستوهید از او لشکر پادشا

4 پس از وی پوزیریس آمد خدیو که امیرته را بود فرزند نیو

1 درود فراوان به زرهوش شید که زردشت ازین نام آمد پدید

2 اگر پهلوانی بخوانی زبان تو زردشت را عقل درخشنده دان

3 شت و شید را معنی آمد بزرگ چو خورشید کو هست نور سترگ

4 هم اوی است هوشنگ باهوش و هنگ که آتش پدید آورید از دو سنگ

1 فلیب دلاور به مکدونیا در آن عصر بد حکم داری کیا

2 اگر چه به شه دادی او باژ و ساو ولی کس به زورش نمی داشت تاو

3 همه ملک یونان به دست آورید به اسپرته و تب شکست آورید

4 که از هر قلش بود بیخ و تبار هم از تخم فرخ یل اسفندیار

آثار میرزا آقاخان کرمانی

11 اثر از نامهٔ باستان میرزا آقاخان کرمانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر نامهٔ باستان میرزا آقاخان کرمانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی