درود از میرزا آقاخان کرمانی نامهٔ باستان 1
1. درود فراوان به زرهوش شید
که زردشت ازین نام آمد پدید
1. درود فراوان به زرهوش شید
که زردشت ازین نام آمد پدید
1. سر نامه بر نام زروان پاک
که رخشید ازو هرمز تابناک
1. پژوهنده ی مردم باستان
که از قوم پیشین زند داستان
1. مر این راز سربسته را کس نجست
که گیتی چه سان بود روز نخست
1. گهی شاه را پهلوان خوانده است
گهی عصر این را بدان رانده است
1. مرا گفت دستور فرخنده رای
که این راز سربسته را برگشای
1. خوشا قوم آریان نیکو تبار
که ایران از آنان بود یادگار
1. خنک گاه آبادیان گزین
که آباد گردید از ایشان زمین
1. زهی عصر آجامیان سترگ
که جمشید بودی برایشان بزرگ
1. خوشا وقت شاه، آفریدون گرد
که کلدانیان را زایران سترد
1. اگرچه پس از آن دو فرمانروا
شلمنصر و آتور از نینوا
1. چنین تابگاه گو کی نژاد
ورا خواند دانا مگر کیقباد