1 بسی جستم نشان از اسم اعظم که بد نقش نگین خاتم جم
2 همه اقطار عالم سیر کردم مگر جویم نشان ازن نقش خاتم
3 بزرگی گفت چون آدم بمینو مقر بگزید والاسماء علم
4 بامر ایزد یافت نام از ملایک بباغ خلد تلقین شد بر آدم
1 ابتدا هست یار و آخر نیز حکم خاوندگار حی عزیز
2 آنچه بنوشته اندرین ورق است شرط و اصل شدن باهل حق است
3 اهل حق را درین دوازده ماه ده و دو خدمت است بی اکراه
4 هر که در راه حق نیاز برد رو بدرگاه کارساز برد
1 تاریک شد جهان ز ملال نظرعلی دریا گریست خون ز خیال نظرعلی
2 ابر آورد قطیفه ز نهار در کنار گوید منم حال نظرعلی
3 مرغ آورد بدیعه شوریده آشکار کز من شنو جواب و سئوال نظرعلی
4 کوه از کنار خویش یم خرده ساز کرد در شستن حرام و حلال نظرعلی
1 فروزنده تخت و دیهیم و گاه بتن یادگار منوچهر شاه
2 بیفزود بر بندگانش امید در علم را پادشه شد کلید
3 بسی سال گردون گردنده گشت که خون بارد از دیده زان سرگذشت
4 کنون جهل را دست بر بست و پای مظفر شهنشاه ایران خدای
1 عباسی ما رواج شاهی دارد در کشور حسن کج کلاهی دارد
2 این در خزانه حصاری را بین در حوض بلور خرد ماهی دارد
1 سال سی و شش نهد شاه آزادی برخش می دهد سالار قدرت هر کسی را بهر و بخش
2 راست می بینم که آشوبی بود در سی و دو حق همی داند که من آنروز شادم یا که تو
3 لشکر روس است سرگردان و مغلوب و زبون ساحل بحر خزر قفقاز گردد پر ز خون
4 هر کشیشی مات بینم هر صلیبی دستگیر تا یموت از ساحت تفلیس خواهد شد اسیر
1 استاد محمد آنکه دلاک بود همچون دم تیغ خویش ناپاک بود
2 مقراض اجل تسمه عمرش ببرد وزنشتر من زخم دلش چاک بود
3 باید نگریست تیغ همچون نیشش تا اجر دهم ز طبع خیراندیشش
4 گر کند شود کند نهم بر پایش ور تیز بود تیز دهم بر ریشش
1 ما می و کو کنار را کرده فدای یک نظر بی کمک پیاده ای یا مددسواره ای
2 گر نظر علی بمن درفکند نظاره ای از پس مرگ بخشدم زندگی دوباره ای
3 پیرو دلیل عاشقان آنکه ز نور معرفت پیر خرد بحضرتش کودک شیرخواره ای
4 از سخنی چو انگبین کرده ز موم نرمتر خاطر منکری که شد سخت چو سنگ خاره ای
1 من این نامه را نیک آراستم کم و کاستش را به پیراستم
2 که از بینوا مؤبد عبدالعلی بماناد تا حشر نامی جلی
1 یک آشوب عظیمی اندرین گیتی به دست آید ز سوزش خاک در شیون ز دودش مصر مست آید
2 چو دود از مصر برخیزد بخشک و تر درآمیزد بملک روم یعنی در زمین خور نشست آید
3 چنان بارد بسر هر تازه چرخی راز چرخ آتش که از پستی به بالا خیزد از بالا به پست آید
4 قصاص از حق شود پیدا بلای ایزد از بالا بفرق انگلیس و روس و هر باطل زمست آید