1 عباسی ما رواج شاهی دارد در کشور حسن کج کلاهی دارد
2 این در خزانه حصاری را بین در حوض بلور خرد ماهی دارد
1 استاد محمد آنکه دلاک بود همچون دم تیغ خویش ناپاک بود
2 مقراض اجل تسمه عمرش ببرد وزنشتر من زخم دلش چاک بود
3 باید نگریست تیغ همچون نیشش تا اجر دهم ز طبع خیراندیشش
4 گر کند شود کند نهم بر پایش ور تیز بود تیز دهم بر ریشش
1 از تیشه هجو جان او بتراشم وز رنده فحش جلد او بخراشم
2 استاد رضا چو برد بر بازی دست طوفان بلا تخته عمرش بشکست
3 در ششد رغم بطاس ار مهره فتاد واندر در خانه اش دو با یک به نشست
4 چون سر بتهی زن سریاری گیرد اسب تو عنان ز هر سواری گیرد
1 طبیبی زخلخال آمد بری کمر بسته وزرد رخ همچو نی
2 سر و پوز او همچو بوزینه بود زنخدانش آویزه سینه بود
3 بشخصه رخش همچو صفرای من بعینه سرش همچو سر نای من
4 کنون هفت سال است کو خوانده طب ولی توبه نشناسد از شطر غب
1 بسی جستم نشان از اسم اعظم که بد نقش نگین خاتم جم
2 همه اقطار عالم سیر کردم مگر جویم نشان ازن نقش خاتم
3 بزرگی گفت چون آدم بمینو مقر بگزید والاسماء علم
4 بامر ایزد یافت نام از ملایک بباغ خلد تلقین شد بر آدم
1 ما می و کو کنار را کرده فدای یک نظر بی کمک پیاده ای یا مددسواره ای
2 گر نظر علی بمن درفکند نظاره ای از پس مرگ بخشدم زندگی دوباره ای
3 پیرو دلیل عاشقان آنکه ز نور معرفت پیر خرد بحضرتش کودک شیرخواره ای
4 از سخنی چو انگبین کرده ز موم نرمتر خاطر منکری که شد سخت چو سنگ خاره ای
1 تاریک شد جهان ز ملال نظرعلی دریا گریست خون ز خیال نظرعلی
2 ابر آورد قطیفه ز نهار در کنار گوید منم حال نظرعلی
3 مرغ آورد بدیعه شوریده آشکار کز من شنو جواب و سئوال نظرعلی
4 کوه از کنار خویش یم خرده ساز کرد در شستن حرام و حلال نظرعلی
1 سی چهل سال از این پیش و یا برتر از این مادرم بود به گیتی نه چو مادرتر از این
1 فروزنده تخت و دیهیم و گاه بتن یادگار منوچهر شاه
2 بیفزود بر بندگانش امید در علم را پادشه شد کلید
3 بسی سال گردون گردنده گشت که خون بارد از دیده زان سرگذشت
4 کنون جهل را دست بر بست و پای مظفر شهنشاه ایران خدای
1 من این نامه را نیک آراستم کم و کاستش را به پیراستم
2 که از بینوا مؤبد عبدالعلی بماناد تا حشر نامی جلی