عباسی از ادیب الممالک فراهانی دیوان اشعار 1
1. عباسی ما رواج شاهی دارد
در کشور حسن کج کلاهی دارد
1. عباسی ما رواج شاهی دارد
در کشور حسن کج کلاهی دارد
1. استاد محمد آنکه دلاک بود
همچون دم تیغ خویش ناپاک بود
1. از تیشه هجو جان او بتراشم
وز رنده فحش جلد او بخراشم
1. طبیبی زخلخال آمد بری
کمر بسته وزرد رخ همچو نی
1. بسی جستم نشان از اسم اعظم
که بد نقش نگین خاتم جم
1. ما می و کو کنار را کرده فدای یک نظر
بی کمک پیاده ای یا مددسواره ای
1. تاریک شد جهان ز ملال نظرعلی
دریا گریست خون ز خیال نظرعلی
1. سی چهل سال از این پیش و یا برتر از این
مادرم بود به گیتی نه چو مادرتر از این
1. فروزنده تخت و دیهیم و گاه
بتن یادگار منوچهر شاه
1. من این نامه را نیک آراستم
کم و کاستش را به پیراستم
1. باری اندر دین چو من حیران شدم
درهمه راه و رهی پویان شدم
1. بشنو ای فرزند تا ازین دفتر
خانمت از بر راز تیموری