1 باری اندر دین چو من حیران شدم درهمه راه و رهی پویان شدم
2 اهل حق را بود پیرو مرشدی با نشان و خوب و پاک از هر بدی
3 نام او شیخ نظر پیش از علی با کرامت بود و هم بینا دلی
4 داده از آینده و اکنون خبر بود در دست و زبان او اثر
1 بشنو ای فرزند تا ازین دفتر خانمت از بر راز تیموری
2 یک گروهی را بینم اندر سر جقه عدل است تاج منصوری
3 حرفشان باشد سکه اندر زر حکمشان جاری در همه کشور
4 کس نگوید چون کس نپیچد سر چون رسد زایشان حکم و دستوری
1 سال سی و شش نهد شاه آزادی برخش می دهد سالار قدرت هر کسی را بهر و بخش
2 راست می بینم که آشوبی بود در سی و دو حق همی داند که من آنروز شادم یا که تو
3 لشکر روس است سرگردان و مغلوب و زبون ساحل بحر خزر قفقاز گردد پر ز خون
4 هر کشیشی مات بینم هر صلیبی دستگیر تا یموت از ساحت تفلیس خواهد شد اسیر
1 یک آشوب عظیمی اندرین گیتی به دست آید ز سوزش خاک در شیون ز دودش مصر مست آید
2 چو دود از مصر برخیزد بخشک و تر درآمیزد بملک روم یعنی در زمین خور نشست آید
3 چنان بارد بسر هر تازه چرخی راز چرخ آتش که از پستی به بالا خیزد از بالا به پست آید
4 قصاص از حق شود پیدا بلای ایزد از بالا بفرق انگلیس و روس و هر باطل زمست آید
1 ابتدا هست یار و آخر نیز حکم خاوندگار حی عزیز
2 آنچه بنوشته اندرین ورق است شرط و اصل شدن باهل حق است
3 اهل حق را درین دوازده ماه ده و دو خدمت است بی اکراه
4 هر که در راه حق نیاز برد رو بدرگاه کارساز برد
1 از جنابت چو دامنت آلود بایدت در زمان غسل سرود
2 که کنم غسل غسل از پی یار حق بکار است و پاک شد مردار
3 ابتدا هست یار و آخر یار حکم خاوندگار عزت دار
1 غسل روزه حقیقت این است راه دین و طریقت این است
2 که بگوئی زصدق دل یکبار جستم از پیر خرقه این اسرار
3 دیدن یار و ساغر ابرار نام طاس مقدس رزبار
4 اولش هست یار و آخر یار حکم خاوندگار در هر کار
1 چون گذارت فتد بگورستان بر مزار گذشتگان بر خوان
2 که سلام علیکم ای احباب ای اسیران خاک و رفته بخواب
3 ای به صد آرزو غنوده بخاک دارم امید از شه سهاک
4 اولا رهروان و مردان را معنی سیر رهنوردان را
1 روزگاری که از طلایه مرگ شاخ عمر مرا خزان شد برگ
2 ریخت در جویبار و گلبن خشک برف و کافور جای سنبل و پشک
3 نعمت و ناز رخت بسته زکوی سر بچوگان تن فتاده چو گوی
4 گشته در خانقاه گوشه نشین داده بر باده هوش و دانش و دین