1 بشنو ای فرزند تا ازین دفتر خانمت از بر راز تیموری
2 یک گروهی را بینم اندر سر جقه عدل است تاج منصوری
3 حرفشان باشد سکه اندر زر حکمشان جاری در همه کشور
4 کس نگوید چون کس نپیچد سر چون رسد زایشان حکم و دستوری
1 سی چهل سال از این پیش و یا برتر از این مادرم بود به گیتی نه چو مادرتر از این
1 از تیشه هجو جان او بتراشم وز رنده فحش جلد او بخراشم
2 استاد رضا چو برد بر بازی دست طوفان بلا تخته عمرش بشکست
3 در ششد رغم بطاس ار مهره فتاد واندر در خانه اش دو با یک به نشست
4 چون سر بتهی زن سریاری گیرد اسب تو عنان ز هر سواری گیرد
1 طبیبی زخلخال آمد بری کمر بسته وزرد رخ همچو نی
2 سر و پوز او همچو بوزینه بود زنخدانش آویزه سینه بود
3 بشخصه رخش همچو صفرای من بعینه سرش همچو سر نای من
4 کنون هفت سال است کو خوانده طب ولی توبه نشناسد از شطر غب
1 باری اندر دین چو من حیران شدم درهمه راه و رهی پویان شدم
2 اهل حق را بود پیرو مرشدی با نشان و خوب و پاک از هر بدی
3 نام او شیخ نظر پیش از علی با کرامت بود و هم بینا دلی
4 داده از آینده و اکنون خبر بود در دست و زبان او اثر
1 چون گذارت فتد بگورستان بر مزار گذشتگان بر خوان
2 که سلام علیکم ای احباب ای اسیران خاک و رفته بخواب
3 ای به صد آرزو غنوده بخاک دارم امید از شه سهاک
4 اولا رهروان و مردان را معنی سیر رهنوردان را
1 روزگاری که از طلایه مرگ شاخ عمر مرا خزان شد برگ
2 ریخت در جویبار و گلبن خشک برف و کافور جای سنبل و پشک
3 نعمت و ناز رخت بسته زکوی سر بچوگان تن فتاده چو گوی
4 گشته در خانقاه گوشه نشین داده بر باده هوش و دانش و دین
1 روزی ز جور خصم ستمگر ظلامه بردم بنزد قاضی صلحیه بلد
2 دیدم سرای تیره و تنگی بسان گور تختی شکسته در بن آن هشته چو لحد
1 فضا و ساحت عدلیه یارب از چپ و راست تهی ز مردم دین دار و دین پرست چراست
2 بنای کج نشود راست گفته اند ولیک بدست کج منشان این بنای کج شده راست
1 فریاد از این مشاوره عالی کز جاهلان پر از عقلا خالی