1 روزی ز جور خصم ستمگر ظلامه بردم بنزد قاضی صلحیه بلد
2 دیدم سرای تیره و تنگی بسان گور تختی شکسته در بن آن هشته چو لحد
1 خدا رحمت کند مرحوم حاجی میرزا آقاسی را ببخشد جای آن برخلق احزاب سیاسی را
2 ترقی اعتدالی انقلابی ارتجاعیون دومکراسی و رادیکال و عشقی اسکناسی را
1 فضا و ساحت عدلیه یارب از چپ و راست تهی ز مردم دین دار و دین پرست چراست
2 بنای کج نشود راست گفته اند ولیک بدست کج منشان این بنای کج شده راست
1 احزاب فتاده اند در خط جنون هر لحظه برنگی شده چون بوقلمون
2 با اینکه ندانند برون راز درون کل حزب بمالدیهم فرحون
1 فریاد از این مشاوره عالی کز جاهلان پر از عقلا خالی
1 طهماسب خداوند راستین داردیم و کان در دو آستین
2 دریا ز یسارش برد یسار گردون به یمینش خورد یمین
1 چند کشی جور این سپهر کهن را چند بکاهی روان و خواهی تن را
2 مرد چو رخت شرف ندوخت بر اندام باید پوشد بدوش خویش کفن را
1 دانا که بود بنزد مردم هشیار آنکه به بیهوده هیچ می نکند کار
2 دانا آن شد که پخته سازد و نیکو خامی گفتار خویش و زشتی کردار
3 آنانکه چو خس ز جنبش موج گاهی بحضیض گاه در اوج
4 دریای جلال را کنون فلک سبحان الله مالک الملک
1 در کاروان نواخت در آی آهنگ شب بر کشید پرده نیلی رنگ
2 خورشید در ترازو شد پنهان بی آنکه هیچ سنجد ازو جوسنگ
1 هژیر و نغز و خوش ای باد نو بهار بوز که دیرگاه براه تو مانده چشم دختر رز
2 پرند سبز بگلبن بپوش تا ما نیز ز یادگار خزان برکنیم جامه خز
3 بیا که رایت کیخسرو بهار رسید گذشت نوبت افراسیاب و گرسیوز