16 اثر از قصاید در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی

قصاید در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی

1 بشارت باد سلطان غری را که جیش عشرت آمد عسگری را

2 ز نرجس زاده حی العالم امروز سمن پرورد گلبرگ طری را

3 گلی روئید کامد سجده واجب به پایش طارم نیلوفری را

4 مهی طالع شد از گردون رفعت که سازد خیره ماه و مشتری را

1 خراب کردند این قوم ملک ایران را به باد دادند آیین و دین و ایمان را

2 کجا رسد به مراد آنکه باز گردانید ز کعبه روی و بدل پشت کرد قرآن را

3 در صفا چو زنی راه راست چون پرسی ز مردمی که ندانند راه یزدان را

4 رسول گفت که گر بوذر آگهی یابد ز راز سلمان خواهد بکشت سلمان را

1 تا به دارالملک عزلت گشته ام فرمانروا تاج فقرم ساخت بر تخت قناعت پادشا

2 آستین افشاندم از گرد علایق آشکار تا زدم مردانه بر ملک دو عالم پشت پا

3 شد دلم آیینه ای اسکندری زاندم که ساخت جان پاکم چون خضر در آب حیوان آشنا

4 آن سلیمانم که نی دیوم برد انگشتری نی ز آصف خواست خواهم تخت بلقیس را سبا

1 چند کشی جور این سپهر کهن را چند بکاهی روان و خواهی تن را

2 مرد چو رخت شرافت ندوخت بر اندام باید پوشد به دوش خویش کفن را

3 سلسله اش چون بنات نعش گسستی گر نبدی اتحاد عقد پرن را

4 ای شده سیراب ز اشک دیده مادر وی تو به خون پدر خریده وطن را

1 زاد فی الطنبور اخری نغمه یعنی ز نو مردم تبریز لحنی ساختند اندر رباب

2 چند تن اهریمن آسا در لباس مردمان کادمی صورت بدند اما بسیرت چون دواب

3 قحط نان را کرده دستاویز از بی دانشی از بزرگان قدر بردند از کریمان فرو آب

4 از جوان و پیر و مرد و زن به بازار آمدند همچو سیل از کوهساران یا چو باران از سحاب

1 چند سائی زر بر این پیروزه طاق ای آفتاب چند بیزی سیم بر نیلی رواق ای آفتاب

2 ما سوی الله را توئی هم دایه هم مادر پدر هم چراغ دیده هم شمع وثاق ای آفتاب

3 شهسوار توسن برقی و تازی بر سپهر چون شه لولاک بر پشت براق ای آفتاب

4 کعبه را مانی که بر گرد تو بینم در طواف دخترانی گلعذار و سیم ساق ای آفتاب

1 شها ببین عمل عالم مکرم را ببین جناب شریعتمدار اعظم را

2 روا بود که باسلام گوید المسلم هر آنکه بنگرد این مفتی مسلم را

3 اگر نبود خود این پیشوای برصیصا که بود زنده کند استخوان بلعم را

4 رساله ای که نوشته است دوش میخواندم مگر که اخذ کنم حکمهای محکم را

1 چو در خواب شد دیده پاسبان‌ها نوای درای آمد از کاروان‌ها

2 به محمل گزیدند جا خوبرویان به تن‌ها دمیدند گفتی روان‌ها

3 سمن‌سینگان توأم اندر کژابه چنان زهره و مشتری را قران‌ها

4 بتان پریچهره بر بیسراکان چو اقمار تابنده بر آسمان‌ها

1 در سه موقع کار نتوان با تهور یا شتاب گر بکوشش رستمی یا در نبرد افراسیاب

2 آن یکی چون سیلی از کهسار آید در نشیب خانه ها ویران کند معمورها سازد خراب

3 وان دگر چون ژنده پیلی در هوای ماده پیل جنبش آرد با نشاط و پویه گیرد با شتاب

4 سومین چون عامه در ملکی پی کین تو ختن متفق باشند از خرد و کبیر و شیخ و شاب

1 چون مرد پیشه کرد شکیب و ثبات را بشکست پرچم علم حادثات را

2 مرد آن بود که چون خطر آید بجاه وی قربان کند به مجد و شرافت حیات را

3 گر خوانده ای به مدرسه اندر کتاب فقه فصل جهاد و مسئله واجبات را

4 دانی که حفظ دین و وطن بهر مرد حق فرض است آنچنانکه طهارت صلوة را

آثار ادیب الممالک فراهانی

16 اثر از قصاید در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی