ای خاک نشین درگه از ابوسعید ابوالخیر رباعی 600
1. ای خاک نشین درگه قدر تو ماه
دست هوس از دامن وصلت کوتاه
...
1. ای خاک نشین درگه قدر تو ماه
دست هوس از دامن وصلت کوتاه
...
1. ای زاهد و عابد از تو در ناله و آه
نزدیک تو و دور ترا حال تباه
...
1. اینک سر کوی دوست اینک سر راه
گر تو نروی روندگان را چه گناه
...
1. معمورهٔ دل به علم آراسته به
مطمورهٔ تن ز کینه پیراسته به
...
1. در گفتن ذکر حق زبان از همه به
طاعت که به شب کنی نهان از همه به
...
1. از مردم صدرنگ سیه پوشی به
وز خلق فرومایه فراموشی به
...
1. از هر چه نه از بهر تو کردم توبه
ور بی تو غمی خوردم از آن غم توبه
...
1. از بس که شکستم و ببستم توبه
فریاد همی کند ز دستم توبه
...
1. جز وصل تو دل به هر چه بستم توبه
بی یاد تو هر جا که نشستم توبه
...
1. چشمم که سرشک لاله گون آورده
وز هر مژه قطرهای خون آلوده
...
1. ای نیک نکرده و بدیها کرده
و آنگاه نجات خود تمنا کرده
...
1. زاهد خوشدل که ترک دنیا کرده
می خواره خجل که معصیتها کرده
...