یا رب بگشا گره از ابوسعید ابوالخیر رباعی 324
1. یا رب بگشا گره ز کار من زار
رحمی که زعقل عاجزم در همه کار
...
1. یا رب بگشا گره ز کار من زار
رحمی که زعقل عاجزم در همه کار
...
1. بستان رخ تو گلستان آرد بار
لعل تو حیوت جاودان آرد بار
...
1. گفتم: چشمم، گفت: براهش میدار
گفتم: جگرم، گفت: پر آهش میدار
...
1. یا رب در دل به غیر خود جا مگذار
در دیدهٔ من گرد تمنا مگذار
...
1. ناقوس نواز گر ز من دارد عار
سجاده نشین اگر ز من کرده کنار
...
1. با یار موافق آشنایی خوشتر
وز همدم بیوفا جدایی خوشتر
...
1. یا رب به کرم بر من درویش نگر
در من منگر در کرم خویش نگر
...
1. لذات جهان چشیده باشی همه عمر
با یار خود آرمیده باشی همه عمر
...
1. امروز منم به زور بازو مغرور
یکتایی من بود به عالم مشهور
...
1. ای پشت تو گرم کرده سنجاب و سمور
یکسان به مذاق تو چه شیرین و چه شور
...
1. ای در طلب تو عالمی در شر و شور
نزدیک تو درویش و توانگر همه عور
...
1. خورشید چو بر فلک زند رایت نور
در پرتو آن خیره شود دیده ز دور
...