یک ذره زحد خویش از ابوسعید ابوالخیر رباعی 300
1. یک ذره زحد خویش بیرون نشود
خودبینان را معرفت افزون نشود
...
1. یک ذره زحد خویش بیرون نشود
خودبینان را معرفت افزون نشود
...
1. دلبر دل خسته رایگان میخواهد
بفرستم گر دلش چنان میخواهد
...
1. ار کشتن من دو چشم مستت خواهد
شک نیست که طبع بت پرستت خواهد
...
1. دل وصل تو ای مهر گسل میخواهد
ایام وصال متصل میخواهد
...
1. یک نیم رخت الست منکم ببعید
یک نیم دگر ان عذابی لشدید
...
1. آورد صبا گلی ز گلزار امید
یا روح قدس شهپری افگند سفید
...
1. گوشم چو حدیث درد چشم تو شنید
فیالحال دلم خون شد و از دیده چکید
...
1. هر چند که دیده روی خوب تو ندید
یک گل ز گلستان وصال تو نچید
...
1. معشوقهٔ خانگی به کاری ناید
کودل برد و روی به کس ننماید
...
1. یاد تو کنم دلم به فریاد آید
نام تو برم عمر شده یاد آید
...
1. در باغ روم کوی توام یاد آید
بر گل نگرم روی توام یاد آید
...
1. پیریم ولی چو عشق را ساز آید
هنگام نشاط و طرب و ناز آید
...