در دوزخم ار زلف از ابوسعید ابوالخیر رباعی 312
1. در دوزخم ار زلف تو در چنگ آید
از حال بهشتیان مرا ننگ آید
...
1. در دوزخم ار زلف تو در چنگ آید
از حال بهشتیان مرا ننگ آید
...
1. ای خواجه ز فکر گور غم میباید
اندر دل و دیده سوز و نم میباید
...
1. چشمی به سحاب همنشین میباید
خاطر به نشاط خشمگین میباید
...
1. ای عشق به درد تو سری میباید
صید تو ز من قویتری میباید
...
1. آسان گل باغ مدعا نتوان چید
بی سرزنش خار جفا نتوان چید
...
1. جانم به لب از لعل خموش تو رسید
از لعل خموش باده نوش تو رسید
...
1. گلزار وفا ز خار من میروید
اخلاص ز رهگذار من میروید
...
1. یا رب بدو نور دیدهٔ پیغمبر
یعنی بدو شمع دودمان حیدر
...
1. تا چند حدیث قامت و زلف نگار
تا کی باشی تو طالب بوس و کنار
...
1. چشمم که نداشت تاب نظارهٔ یار
شد اشک فشان به پیش آن سیم عذار
...
1. سر رشته دولت ای برادر به کف آر
وین عمر گرامی به خسارت مگذار
...
1. هر در که ز بحر اشکم افتد به کنار
در رشتهٔ جان خود کشم گوهروار
...