دشمن چو به ما درنگرد از ابوسعید ابوالخیر رباعی 264
1. دشمن چو به ما درنگرد بد بیند
عیبی که بر ماست یکی صد بیند
...
1. دشمن چو به ما درنگرد بد بیند
عیبی که بر ماست یکی صد بیند
...
1. کامل ز یکی هنر ده و صد بیند
ناقص همه جا معایب خود بیند
...
1. در عشق تو گاه بت پرستم گویند
گه رند و خراباتی و مستم گویند
...
1. اول رخ خود به ما نبایست نمود
تا آتش ما جای دگر گردد دود
...
1. اول که مرا عشق نگارم بربود
همسایهٔ من ز نالهٔ من نغنود
...
1. رفتم به کلیسیای ترسا و یهود
دیدم همه با یاد تو در گفت و شنود
...
1. ز اول ره عشق تو مرا سهل نمود
پنداشت رسد به منزل وصل تو زود
...
1. آنروز که بنده آوریدی به وجود
میدانستی که بنده چون خواهد بود
...
1. فردا که زوال شش جهت خواهد بود
قدر تو به قدر معرفت خواهد بود
...
1. گر ملک تو شام و گر یمن خواهد بود
وز سر حد چین تا به ختن خواهد بود
...
1. گویند به حشر گفتگو خواهد بود
وان یار عزیز تندخو خواهد بود
...
1. عاشق که غمش بر همه کس ظاهر بود
جمعیت او تفرقهٔ خاطر بود
...