1 تا کیومرث بهار آمد و بنشست به تخت سر زد اشکوفه سیامکسان از شاخ درخت
2 غنچه پوشیده چو هوشنگ زمردگونرخت بست طهمورث بر دیو محن سلسله سخت
3 جام جمشید پر از باده کن اکنون که ز بخت کرد هان دولت ضحاک خزان رو به زوال
4 چون فریدون علم افراشت ز نو فروردین اردیش ایرجسان گشت ولیعهد زمین
1 تا به کی داری به ایران و به ایرانی امید تا به کی گوئی که صبح دولت ایران دمید
2 تا به کی گوئی که آب رفته باز آید بجوی تا به کی باید از این الفاظ بی معنی شنید
3 تا به کی باید که ملت را نمود اغفال و رنگ تا به چند این ملت بی مغز را دادن نوید
4 مملکت یکباره استقلال خود از دست داد شاهباز سروری از بام ایرانی پرید
1 سخت بسته با ما چرخ، عهد سست پیمانی داده او بهر پستی، دستگاه سلطانی
2 دین ز دست مردم برد، فکرهای شیطانی جمله طفل خود بردند، در سرای نصرانی
3 صاحب الزمان یکره سوی مردمان بنگر کز پی لسان گشتند، جمله تابع کافر
4 در نمازشان خوانند، ذکر عیسی اندر بر پا رکاب کن از مهر، ای امام بر و بحر
1 مرا بارد از دیدگان اشک خونی بر احوال ایران و حال کنونی
2 غریقم سراپای در آب و آتش ز آه درونی ز اشک برونی
3 زبان آوران وطن را چه آمد که لب بسته خو کرده با این زبونی
4 چه شد ملتی را که یزدان ز قدرت همی داد بر اهل عالم فزونی
1 داد که دستور دیو خوی ز بیداد کشور جم را به باد بی هنری داد
2 داد قراری که بی قراری ملت زآن به فلک می رسد ز ولوله و داد
3 کاش یکی بردی این پیام به دستور کی ز قرار تو داد و عهد تو فریاد
4 چشم بدت دور وه چه خوب نمودی خانه ما را خراب و خانه ات آباد
1 دانی که بود سپیدرو نیکعمل پیش رفقا؟
2 یا کیست سیهنام در انظار ملل از حب طلا؟
3 آن کارگری که میخورد نان جوین با زحمت دست
4 وان محتشمی که میخورد شیر و عسل بیمحنت پا
1 هیچ دانی از چه خود را خوب تزئین میکنم بهر میدان قیامت رخش را زین میکنم
2 میروم امشب به استقبال مرگ و مردوار تا سحر با زندگانی جنگ خونین میکنم
3 میروم در مجلس روحانیان آخرت واندر آنجا بیکتک طرح قوانین میکنم
4 نامه حقگویی طوفان را به آزادی مدام منتشر بیزحمت توقیف و توهین میکنم
1 تا بود جان گرانمایه به تن سر ما و قدم خاک وطن
2 بعد از ایجاد صد آشوب و فتن بهر ایران ز چه رو در لندن
3 لرد کرزن عصبانی شده است داخل مرثیه خوانی شده است
4 ما بزرگی به حقارت ندهیم گوش بر حکم سفارت ندهیم
1 «فرخی » کاین ادبیات سروده است خشن عذرخواه است صمیمانه ز ابناء وطن
2 هر که را دوخته شد در ره مشروطه دهن پر بدیهی است نگوید بجز از راست سخن
3 این وطن فتنه ضحاک ستمگر دیده آفت پور پشن رنج سکندر دیده
4 جور چنگیزی و افغان ستمگر دیده گر چه از دشمن دون ظلم مکرر دیده
1 با آنکه بود موجد نعمت دهقان با اجرت کم
2 با آنکه بود موجب رحمت دهقان سر تا به قدم
3 با رحمت خود اسیر زحمت زارع از مالک جور
4 با نعمت خود دچار نقمت دهقان ز ارباب ستم