آثار فرخی یزدی

صفحه 1 از 3
3 اثر از دیگر سروده‌ها در دیوان اشعار فرخی یزدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر دیگر سروده‌ها در دیوان اشعار فرخی یزدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار فرخی یزدی / دیوان اشعار فرخی یزدی / دیگر سروده‌ها در دیوان اشعار

دیگر سروده‌ها در دیوان اشعار فرخی یزدی

1 شب دوشین که شبی بود شبیه شب قدر همچو نوروز درآمد ز در آن سمین صدر

2 ابرویش بود به رخ همچو هلالی در بدر بر خدش زلف چو آویخته صدقی با عذر

3 آمد از مهر چه آن ماه رخ چهارده سال داشت بر چهره نکو خالی و در پا خلخال

4 کرد در پای بسی فتنه ز خلخال و ز خال از دو رخسار سپید آیتی از صبح وصال

1 راستی نبود به جز از افسانه و غیر از دروغ آنچه ای تاریخ وجدان‌کش حکایت می‌کنی

2 بی‌جهت از خادم مغلوب گویی ناسزا بی‌سبب از خائن غالب حمایت می‌کنی

3 پیش چشم مردمان چون شب بود رویت سیاه زان که در هر روز ای جانی جنایت می‌کنی

4 از رضا جز نارضایی حکم‌فرما گرچه نیست بعد از این از او هم اظهار رضایت می‌کنی

1 هیچ دانی از چه خود را خوب تزئین می‌کنم بهر میدان قیامت رخش را زین می‌کنم

2 می‌روم امشب به استقبال مرگ و مردوار تا سحر با زندگانی جنگ خونین می‌کنم

3 می‌روم در مجلس روحانیان آخرت واندر آنجا بی‌کتک طرح قوانین می‌کنم

4 نامه حق‌گویی طوفان را به آزادی مدام منتشر بی‌زحمت توقیف و توهین می‌کنم

1 عید جم شد ای فریدون خو بت ایران‌پرست مستبدی خوی ضحاکی است این خو نه ز دست

2 حالیا کز سلم و تور انگلیس و روس هست ایرج ایران سراپا، دستگیر و پای بست

3 به که از راه تمدن ترک بی‌مهری کنی در ره مشروطه اقدام منوچهری کنی

4 این همان ایران که منزلگاه کیکاوس بود خوابگاه داریوش و مأمن سیروس بود

1 ای دموکرات بت با شرف نوع پرست که طرفداری ما رنجبران خوی تو هست

2 اندرین دوره که قانون شکنی دلها خست گر ز هم مسلک خویشت خبری نیست بدست

3 شرح این قصه شنو از دو لب دوخته ام تا بسوزد دلت از بهر دل سوخته ام

4 ضیغم الدوله چو قانون شکنی پیشه نمود از همان پیشه خود ریشه خود تیشه نمود

1 چند سازی فصل گل در ساحت مشکوی کوی خیز و کن در باغ ای ماه هلال ابروی روی

2 در کنار جوی جا با قامت دلجوی جوی کز شمیم مو دهی بر سنبل شب بوی بوی

3 مقدم گل چونکه بر عالم فرح افزود زود سوختن باید ورا در موکب مسعود عود

4 خواهی ار یابی تو در این جشن جان آسود سود در گلستان آی و برزن بر فراز رود رود

1 ای وطن پرور ایرانی اسلام پرست همتی ز آنکه وطن رفت چو اسلام ز دست

2 بیرق ایران از خصم جفاجو شده پست دل پیغمبر را ظلم ستمکاران خست

3 خلفا را همه دل غرقه بخون است ز کفر حال حیدر نتوان گفت که چون است ز کفر

4 گاه آن است که زین ولوله و جوش و خروش که بپا گشته ز هر خائن اسلام فروش

1 تا کیومرث بهار آمد و بنشست به تخت سر زد اشکوفه سیامک‌سان از شاخ درخت

2 غنچه پوشیده چو هوشنگ زمردگون‌رخت بست طهمورث بر دیو محن سلسله سخت

3 جام جمشید پر از باده کن اکنون که ز بخت کرد هان دولت ضحاک خزان رو به زوال

4 چون فریدون علم افراشت ز نو فروردین اردیش ایرج‌سان گشت ولیعهد زمین

1 نصرة الدوله در فنای وطن در اروپا کند تلاشی ببین

2 گاه پاریس و گه ژنو او را با لبی پر ز ارتعاش ببین

3 در بر لرد کرزنش دائم با صدای جگر خراش ببین

4 همچو دلال در فروش وطن دائمش مشتری تراش ببین

1 مرا بارد از دیدگان اشک خونی بر احوال ایران و حال کنونی

2 غریقم سراپای در آب و آتش ز آه درونی ز اشک برونی

3 زبان آوران وطن را چه آمد که لب بسته خو کرده با این زبونی

4 چه شد ملتی را که یزدان ز قدرت همی داد بر اهل عالم فزونی

آثار فرخی یزدی

3 اثر از دیگر سروده‌ها در دیوان اشعار فرخی یزدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر دیگر سروده‌ها در دیوان اشعار فرخی یزدی شعر مورد نظر پیدا کنید.