آثار فرخی یزدی

صفحه 2 از 3
3 اثر از دیگر سروده‌ها در دیوان اشعار فرخی یزدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر دیگر سروده‌ها در دیوان اشعار فرخی یزدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار فرخی یزدی / دیوان اشعار فرخی یزدی / دیگر سروده‌ها در دیوان اشعار

دیگر سروده‌ها در دیوان اشعار فرخی یزدی

1 ای وطن پرور ایرانی با مسلک و هوش هان مکن جوش و خروش

2 پندهای من با تجربه بنمای بگوش گر توئی پند نیوش

3 اجنبی گر به مثل می دهدت ساغر نوش نوش نیش است منوش

4 وز پی خستن او در همه اوقات بکوش تا توان داری و توش

1 پرد ز افق بر چرخ فواره خون هر روز تا غوطه زند خورشید از خون خیابانی

1 محو شد ایران ز اقدام قوام السلطنه محو بادا در جهان نام قوام السلطنه

2 مذهبش کافر پرستی دینش آزادیکشی ای دریغ از دین و اسلام قوام السلطنه

3 گشته بیت المال ملت بهر مشتی مفتخور مخزن الطاف و انعام قوام السلطنه

4 روز و شب آباد شد بغداد جمعی کاسه لیس همچو اهل کوفه از شام قوام السلطنه

1 ای دموکرات بت با شرف نوع پرست که طرفداری ما رنجبران خوی تو هست

2 اندرین دوره که قانون شکنی دلها خست گر ز هم مسلک خویشت خبری نیست بدست

3 شرح این قصه شنو از دو لب دوخته ام تا بسوزد دلت از بهر دل سوخته ام

4 ضیغم الدوله چو قانون شکنی پیشه نمود از همان پیشه خود ریشه خود تیشه نمود

1 عید جم گشت ایا ماه منوچهر عذار بنما تهمتنی خون سیاووش بیار

2 آخر ای هموطنان شوکت ایران به کجاست علم و ناموس وطن‌دوست وزیران به کجاست

3 این همان بیشه بود، غرش شیران به کجاست . . .

4 نه نماند و نه بماند به چنین ویرانی روزی آید که ببینی هنر ایرانی

1 شب دوشین که شبی بود شبیه شب قدر همچو نوروز درآمد ز در آن سمین صدر

2 ابرویش بود به رخ همچو هلالی در بدر بر خدش زلف چو آویخته صدقی با عذر

3 آمد از مهر چه آن ماه رخ چهارده سال داشت بر چهره نکو خالی و در پا خلخال

4 کرد در پای بسی فتنه ز خلخال و ز خال از دو رخسار سپید آیتی از صبح وصال

1 عید جم شد ای فریدون خو بت ایران‌پرست مستبدی خوی ضحاکی است این خو نه ز دست

2 حالیا کز سلم و تور انگلیس و روس هست ایرج ایران سراپا، دستگیر و پای بست

3 به که از راه تمدن ترک بی‌مهری کنی در ره مشروطه اقدام منوچهری کنی

4 این همان ایران که منزلگاه کیکاوس بود خوابگاه داریوش و مأمن سیروس بود

1 بود اگر تهران دمی در یاد آذربایجان بر فلک می رفت کی فریاد آذربایجان

2 خاک خود خواه خطر خیز ری بی آبروی داد بر باد فنا بنیاد آذربایجان

3 یسکر از بی اعتنائیهای تهران شد خراب خطه مینووش آباد آذربایجان

4 از فشار خارج و داخل زمانی شاد نیست خاطر غم دیده ناشاد آذربایجان

1 راستی نبود به جز از افسانه و غیر از دروغ آنچه ای تاریخ وجدان‌کش حکایت می‌کنی

2 بی‌جهت از خادم مغلوب گویی ناسزا بی‌سبب از خائن غالب حمایت می‌کنی

3 پیش چشم مردمان چون شب بود رویت سیاه زان که در هر روز ای جانی جنایت می‌کنی

4 از رضا جز نارضایی حکم‌فرما گرچه نیست بعد از این از او هم اظهار رضایت می‌کنی

1 چند سازی فصل گل در ساحت مشکوی کوی خیز و کن در باغ ای ماه هلال ابروی روی

2 در کنار جوی جا با قامت دلجوی جوی کز شمیم مو دهی بر سنبل شب بوی بوی

3 مقدم گل چونکه بر عالم فرح افزود زود سوختن باید ورا در موکب مسعود عود

4 خواهی ار یابی تو در این جشن جان آسود سود در گلستان آی و برزن بر فراز رود رود

آثار فرخی یزدی

3 اثر از دیگر سروده‌ها در دیوان اشعار فرخی یزدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر دیگر سروده‌ها در دیوان اشعار فرخی یزدی شعر مورد نظر پیدا کنید.