1 هر کس ، که نهاد کار ما می بیند دامن ز وفای ما همی در چیند
2 روزی ، که ز منزل بقا برخیزد کس نیست که در ماتم ما بنشیند
1 ایام بکام رکن دین خواهد بود اقبال غلام رکن دین خواهد
2 آرایش روزگار و آسایش خلق از نامه و نام رکن دین خواهد بود
1 می رفت و گلاب از سمنش می بارید مشک از خط عنبر شکنش می بارید
2 از گفتهٔ من دوبیتیی در حق خویش می خواند و شکر از دهنش می بارید
1 شاها ، فلک از سیاستت می لرزید پیش تو بطبع بندگی می ورزید
2 صاحب نظری کجاست ؟ تا در نگرد تا آن همه مملکت بدین می ارزید ؟
1 امروز بی رخت ، ای سیمین بر از رنج تن و درد دل و خون جگر
2 عمریست ، که گر عوض کنم با مرگش چیز دگرم نهاد باید بر سر
1 بخشندهٔ نعمت و ستانندهٔ عز بندندهٔ دشمن و گشایندهٔ دز
2 ایام ازو خیره و گردون عاجز خوارزمشه عالم و عادل اتسز
1 ای طالع تو عهدهٔ هر کام فلک بر برده سیاست تو آرام فلک
2 مأمور اشارت تو اجسام زمین منقاد ارادت تو اجرام فلک
1 آنان ، که بقوتند اندازهٔ پیل باقوت شیرند و بآوازهٔ پیل
2 روزی ز سر تیغ تو آویخته گیر سرهای همه از سر دروازهٔ پیل
1 ای خواجه ، ضیا شود ز روی تو ظلم با طلعت تو سور نماید ماتم
2 در نسخه اصلی این بیت نوشته نشده ............
1 بس شب بدعا دو دست برداشتم بس روز براه تو نظر داشته ام
2 از خویشتنم خیر مبادا ! همه عمر گر بی تو ز خویشتن خبر داشته ام