22 اثر از قصاید رشیدالدین وطواط در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید رشیدالدین وطواط شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار رشیدالدین وطواط / قصاید رشیدالدین وطواط

قصاید رشیدالدین وطواط

1 ز عشقت ، ای عمل غمزهٔ تو خون خواری بسی کشید تن مستمند من خواری

2 مراست عیش دژم تا شدی ز دست آسان چگونه عیشی ؟ با صد هزار دشواری

3 بدان دو چشم دژم عیش من دژم خواهی بدان دو زلف سیه روز من سیه داری

4 طلب همی کنی آزار من ، خداوندا روا بود که مرا بی گنه بیازاری ؟

1 هدی را ز سر تازه شد روزگاری پدیدد آمد اسلام را کار و بار ی

2 بشاه جهانگیر اتسز ، که گیتی ندید و نبیند چنو شهریاری

3 نه چون او در ایوان بخشش جوادی نه چون او بمیدان کوشش سواری

4 دهد بر کفش بوسه هر کامرانی برد بر درش سجده هر نامداری

1 جانا ، لب چون شراب داری رخساره چو آفتاب داری

2 در پیش ضیای آفتابت از ظلمت شب نقاب داری

3 جمله نمکی و جان ما را بر آتش غم کباب داری

4 بی آن لب چون شکر ، تنم را همچون شکر اندر آب داری

1 زهی ! جمال تو بر ماه کرده طنازی سزاست بر سر خوبان ترا سرافرازی

2 بچشم طنز کنی گر کنی بماه نظر بدان جمال ترا هست جای طنازی

3 بدست قهر ز لشکر گه جمال همی سرای پردهٔ خورشید را براندازی

4 تو خود نتازی و ندر صف نکو رویان همی خرامی و از نیکویی همی تازی

1 ای همایون در تو کعبهٔ بهروزی رایت عالی تو آیت پیروزی

2 گشت بهروز هر آن کس که بتو پیوست خدمتت نیست مگر مایهٔ بهروزی

3 روزی خلق زمین نیست مگر از تو آسمان ، ملکا ، کز تو بود روزی

4 پشت ملکی و همی ملک بیفزاری روی شرعی و همی شرع بیفروزی

1 مراست عشقی افتاده با تو ، لم یزلی غزل تو گویم ، که لایق غزلی

2 ز حکم لم یزلی عشق تو رسید بمن چگونه دفع توان کرد حکم لم یزلی ؟

3 منم که در همه عالم بعاشقی مثلم تویی که در همه گیتی بدلبری مثلی

4 بچهره چون قمری ، بلکه حسرت قمری ببوسه چون عسلی ، بلکه بهتر از عسلی

1 نگارینا ، بهر معنی تمامی دل از وصل تو یابد شاد کامی

2 بقامت حسرت سرو بلندی بطلعت غیرت ماه تمامی

3 ثغوزک مثل عقدالدر حسنا و عقدالدر متشق النظامی

4 و مجهک کالهلال اذاتبدی یشق سناه اودیةالظلامی

1 عشق جانان غایت مقصود جان گردد همی کلبهٔ احزان بیادش گلستان گردد همی

2 وصل او پیرایهٔ شادی دل باشد همی هجر او سرمایهٔ تیمار جان گردد همی

3 طرهٔ شبرک او بر عارض چون روز او غالیه گویی تراز پرنیان گردد همی

4 طلعتی دارد چنان زیبا ، که خورشید فلک هر شبانگاهی ز شرم او نهان گردد همی

1 صدرا ، مساعی تو مؤید بود همی و ز تو نظام دین محمد بود همی

2 تو شمس دینی و بفضای بهای تو دین را جمال و زینت بی حد بود همی

3 در هند و روم و ترک نباشد نشان شیر تا رای تو چو روی مهند بود همی

4 خاک ستانهٔ تو ، که چرخ سیادتست از روی چرخ افزون مسند بود همی

آثار رشیدالدین وطواط

22 اثر از قصاید رشیدالدین وطواط در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید رشیدالدین وطواط شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی