5 اثر از فرهاد و شیرین وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فرهاد و شیرین وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار وحشی بافقی / فرهاد و شیرین وحشی بافقی

فرهاد و شیرین وحشی بافقی

1 خوشا خاکی و خوش آب و هوایی که افتد قابل طرح وفایی

2 خوشا سرمنزلی خوش سرزمینی که باشد لایق مسند نشینی

3 عجب جایی بباید بهجت‌انگیز که بر شیرین سرآرد هجر پرویز

4 ملال خاطر شیرین چو دیدند پرستاران جنیبت‌ها کشیدند

1 یکی فرهاد را در بیستون دید ز وضع بیستونش باز پرسید

2 ز شیرین گفت در هر سو نشانی‌ست به هر سنگی ز شیرین داستانی است

3 فلان روز این طرف فرمود آهنگ فرود آمد ز گلگون در فلان سنگ

4 فلان جا ایستاد و سوی من دید فلان نقش فلان سنگم پسندید

1 بنایی را که باشد حسن بانی نهد اول پیش بر مهربانی

2 به یک روزش رساند تا بجایی که گردد چون فلک عالی بنایی

3 چو وقت آید که بر مسند نهد گام شراب عیش باید ریخت در جام

4 کشد یک خشت از بنیاد سستش کند ویرانتر از روز نخستش

1 به حربا گفت خفاشی که تا چند سوی خورشید بینی دیده دربند

2 ازین پیکر که سازد چشم خیره چرا عالم کنی بر خویش تیره

3 ز نشترهاش کاو الماس دیده‌ست به غیر از تیرگی چشمت چه دیده‌ست

4 چه دیدی کاینچنین بی‌تابی از وی تپان چون ماهی بی‌آبی از وی

1 حریص گنج بنای گهر سنج بگفت این کار ممکن نیست بی‌گنج

2 بباید گنجی از گوهر گشادن گره از سیم و قفل از زر گشادن

3 بود بر زر مدار کار عالم به زر آسان شود دشوار عالم

4 اگر خواهی هنر را سخت بازو زر بی سنگ باید در ترازو

1 به مجنون گفت روزی عیب جویی که پیدا کن به از لیلی نکویی

2 که لیلی گر چه در چشم تو حوریست به هر جزوی ز حسن او قصوریست

3 ز حرف عیب‌جو مجنون برآشفت در آن آشفتگی خندان شد و گفت

4 اگر در دیدهٔ مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی

1 بت پر شکوه ماه پر شکایت گل خوش لهجه سرو خوش عبارت

2 سر و سرکردهٔ نازک مزاجان رواج‌آموز کار بی رواجان

3 نمک پاش جراحتهای ناسور ز سر تا پا نمک شیرین پرشور

4 گره در گوشهٔ ابرو فکنده دهان تنگ بسته راه خنده

1 یکی صیاد مرغی بسته پر داشت به بستان برد و بند از پاش برداشت

2 زدندش طایران بوستانی صلای رغبت هم آشیانی

3 چو پرزد دید بال خویش بسته عدوی خانه در پهلو نشسته

4 برآورد از شکاف سینهٔ خویش صفیری پرخراش از سینهٔ ریش

1 الاهی سینه‌ای ده آتش افروز در آن سینه دلی وان دل همه سوز

2 هر آن دل را که سوزی نیست، دل نیست دل افسرده غیر از آب و گل نیست

3 دلم پر شعله گردان، سینه پردود زبانم کن به گفتن آتش آلود

4 کرامت کن درونی درد پرورد دلی در وی درون درد و برون درد

1 شبی روشنتر از سرچشمهٔ نور رخ شب در نقاب روز مستور

2 دمیده صبح دولت آسمان را ز خواب انگیخته بخت جوان را

3 به شک از روز مرغان شب آهنگ خزیده شیپره در فرجه تنگ

4 میان روز و شب فرق آنقدر بود که هر سیاره خورشید دگر بود

آثار وحشی بافقی

5 اثر از فرهاد و شیرین وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فرهاد و شیرین وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.