5 اثر از فرهاد و شیرین وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فرهاد و شیرین وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار وحشی بافقی / فرهاد و شیرین وحشی بافقی

فرهاد و شیرین وحشی بافقی

1 حریص گنج بنای گهر سنج بگفت این کار ممکن نیست بی‌گنج

2 بباید گنجی از گوهر گشادن گره از سیم و قفل از زر گشادن

3 بود بر زر مدار کار عالم به زر آسان شود دشوار عالم

4 اگر خواهی هنر را سخت بازو زر بی سنگ باید در ترازو

1 چو شیرین خیمه زد بر طرف کهسار بدان کز غم شود لختی سبکبار

2 مدارا با مزاج خویش می‌کرد حکیمانه علاج خویش می‌کرد

3 خیالش در دلش هر دم ز جایی وزانش هر نفس در سر هوایی

4 می عشرت به گردش صبح تا شام به صبح و شام مشغول می و جام

1 خوشا عشق خوش آغاز خوش انجام همه ناکامی اما اصل هر کام

2 خوشا عشق و خوشا عهد خوش عشق خوشا آغاز سوز آتش عشق

3 اگر چه آتش است و آتش افروز مبادا کم که خوش سوزیست این سوز

4 چه خوش عهدیست عهد عشقبازی خصوصا اول این جان گدازی

1 هزاران پرده بر قانون عشق است به هر یک نغمه‌ها ز افسون عشق است

2 به هر دم عشق پر افسون و نیرنگ ز هر پرده نوایی دارد آهنگ

3 ز هر یک پرده‌ای عشق فسون ساز به قانونی برآرد هردم آواز

4 ولی داند کسی کاهل خطا نیست که هر یک نغمه زان قانون جدا نیست

1 چو دید آن نوش لب شوخ پریزاد که فرهاد است در آن صنعت استاد

2 صلاح آن دید چشم شیر گیرش که با تیر نگه سازد اسیرش

3 به مشکین طره سازد پای بستش دهد کاری که می‌شاید به دستش

4 غرورش مصلحت را آنچنان دید که باید مایه دید و پایه بخشید

1 خوش آن بی‌دلی که عشقش کافر ماست تنش در کار جانان رنج فرساست

2 گرش از کارها معزول سازد به کار خود ورا مشغول سازد

3 چو دست او فرو شوید ز هر کار برآرد بر سر کارش دگر بار

4 که چون جان باشدش مشغول تن نیز شود این عشق سازی در بدن نیز

1 بدو فرهاد گفت که ای سرو نوخیز لبت جان پرور و زلفت دلاویز

2 خیالت برده از دل صبر و تابم نگاهت کرده سرمست و خرابم

3 کمند زلف مشکین تو دامم شراب لعل نوشینت به جامم

4 به هر خدمت که فرمایی برآنم به جان کوشم درین ره تا توانم

1 همایون دشتی و خوش مرغزاری که شیرین را بود آنجا گذاری

2 مبارک منزلی ، دلکش مکانی که شیرین در وی آساید زمانی

3 فضایی خوشتر از فردوس باید که آنجا خاطر شیرین گشاید

4 مهی کش در دل و جان است منزل ز آب و گل کجا بگشایدش دل

1 ز شاخی عندلیبی کرد پرواز به دیگر گلبنی شد نغمه پرداز

2 چو تیغ عشق جانش غرق خون ساخت هوس را مرهم زخم درون ساخت

3 ز غم چون خویش را آزاد پنداشت به روی یار نو این نغمه برداشت

4 که چند از رنج بی‌حاصل کشیدن ز جام عشق خون دل چشیدن

آثار وحشی بافقی

5 اثر از فرهاد و شیرین وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فرهاد و شیرین وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.