زیباتر آنچه مانده ز بابا از وحشی بافقی قطعه 37
1. زیباتر آنچه مانده ز بابا از آن تو
بد ای برادر از من و اعلا از آن تو
1. زیباتر آنچه مانده ز بابا از آن تو
بد ای برادر از من و اعلا از آن تو
1. دریغ از شمسهٔ ایوان عصمت
که تا جاوید رخ پنهان نموده
1. دریغ از جان قلی کز جور گردون
کناری پر ز خون رفت از میانه
1. رفت محیا شبی به خانه و دید
زن خود با غیاث بازاری
1. اساس این بنای بخت بنیاد
که یارب باد فیضش جاودانی
1. ای خواجه هجو ریشه فرو میبرد، بترس
شاخیست این که میندهد میوهٔ بهی
1. زیب عالم علم شاه خلیل الله است
که سر قدر رسانیده ز مه تا ماهی