5 اثر از قطعات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.

قطعات در گزیده اشعار وحشی بافقی

1 زهی ارادهٔ تو نایب قضا و قدر ستاره امر ترا تابع و فلک منقاد

2 تویی خلاصه آبا و امهات وجود به سان تو خلفی مادر زمانه نزاد

3 سپهر پیر که تا بوده گشته گرد جهان به هیچ عهد جوانی چو تو ندارد یاد

4 چو عقل، مایه دانش، چو درک ، منشاء یافت چو جان ، عزیز وجود و چو روح، پاک نهاد

1 غیاث الدین محمد منبع فیض که ایزد در دو کونش محترم کرد

2 گل باغ سیادت کز رخش دهر هزاران خنده بر باغ ارم کرد

3 پی آن تا قدم درره نهد پاک کسی کو ره به اقلیم عدم کرد

4 بدانسان غسل گاهی ساخت کبش ز غیرت چشم کوثر پر زنم کرد

1 هاتف غیبم سحرگه مژده‌ای آورده است مژده باد ای مخلصان میر میران، مژده باد

2 تا ابد تب از وجود حضرت شهزاده رفت مژده باد ای پادشاه عالم جان، مژده باد

3 در میان شب رغیبش سد گل صحت شگفت بر خلیل الله شد آتش گلستان ، مژده باد

1 ای داده سپهر شرع را نور از پرتو رأی عالم آرا

2 ناهید ز مطربی کشد دست گر نهی تو بر فلک نهد پا

3 از دست تو کلک معجز آثار هم خاصیت عصای موسا

4 دمساز کلام جان فزایت با معجزه دم مسیحا

1 مبارک باد می‌گویند شه را جهانی بسته صف در خدمت او

2 ولیکن من بعکس جمله هستم مبارکباد گوی خلعت او

3 چرا زان رو که خلعت شد مشرف به تشریف قبول حضرت او

1 نشستم دوش در کنجی که سازم سر کل را به زیر فوطه پنهان

2 در آن ساعت حکیمی در گذر بود مرا چون دید زانسان گشت خندان

3 پریشان حال خود بودم در آن وقت ز فعل او شدم از سر پریشان

4 به من گفتا که دارویی مرا هست کز آن دارو سر کل راست درمان

1 ای که هر خلعتی که در بر توست زینت دوش آسمان باشد

2 جسمش از جامه تو پوشیده‌ست هر که در حیز مکان باشد

3 خلعت خاصه کز شرافت آن شرفم برهمه جهان باشد

4 گشته شاعر، بلی شود شاعر هر که همدوش شاعران باشد

1 زیباتر آنچه مانده ز بابا از آن تو بد ای برادر از من و اعلا از آن تو

2 این تاس خالی از من و آن کوزه‌ای که بود پارینه پر ز شهد مصفا از آن تو

3 یابوی ریسمان گسل میخ کن ز من مهمیز کله تیز مطلا از آن تو

4 آن دیگ لب شکستهٔ صابون پزی ز من آن چمچهٔ هریسه و حلوا از آن تو

1 ای پیش همت تو متاع سرای دهر بی قدرتر از آنکه توان رایگان فروخت

2 جایی که کمترین نفرت بار خود گشود یک جنس خود به مایهٔ سد بحر و کان فروخت

3 هندوی تو گهی که برون آمد از حجاز از بهر عشر حاصل هندوستان فروخت

4 آگه نیی که از پی وجه معاش خویش هر چیز داشت وحشی بی خانمان فروخت

1 خواجهٔ کم کاسهٔ ما آنکه از بهر طعام هیچگاه از مطبخ او دود بر بالا نشد

2 مطبخی می‌خواست رو سازد سیاه از دست او در همه مطبخ سیاهی آنقدر پیدا نشد

آثار وحشی بافقی

5 اثر از قطعات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.