ای داده سپهر شرع را نور از وحشی بافقی قطعه 1
1. ای داده سپهر شرع را نور
از پرتو رأی عالم آرا
1. ای داده سپهر شرع را نور
از پرتو رأی عالم آرا
1. جمشید فلک سریر شاه اسمعیل
کش افسر خورشید تبارک بادا
1. بر درخانه قدح نوشی
رفتم و کردم التماس شراب
1. زهی پایه چتر اقبال تو
ز فرط بلندی برون از جهات
1. ای مخادیم که از راه شرف
برسر چرخ برین پای شماست
1. ای پیش همت تو متاع سرای دهر
بی قدرتر از آنکه توان رایگان فروخت
1. مدعا زین سه چار بیتک سهل
داند آنکس که دانش اندیش است
1. ایا آفتاب معلا جناب
که از سایهات آسمان پایه جوست
1. ز بی کاهی امشب ستور فقیر
بجز عون و عون کار دیگر نداشت
1. ای صبا خواجه را ز بنده بگو
که در مدح میتوانم سفت
1. چو وحشی سر به زانو دوش بودم در خیال تو
که شبها چیست شغلت ، در کجایی، کیست پهلویت
1. چند ای خر گدا توان گفتن
که مرا بخت هم عنان بودهست