مهی که از افق طبع بنده طالع از وحشی بافقی قطعه 25
1. مهی که از افق طبع بنده طالع شد
به منتهای کمالش نشد مقام هنوز
1. مهی که از افق طبع بنده طالع شد
به منتهای کمالش نشد مقام هنوز
1. نام جویا کنون که دیده ابر
هست چون چشم عاشقان پراشک
1. شاه تهماسب خسرو عادل
که ز شاهان کسش ندیده عدیل
1. زن جلبی رفته و در همچو من
کرده سخنهای پریشان رقم
1. نوشته حضرت آصف برات من به کسی
که هیچ حاصل از او نیست غیر افغانم
1. به ما خواجه تا چند خواهید گفت
که قرض شما را ادا میکنم
1. سرورا از حاجب و دربان عالی حضرتت
از زمین تا چند فریادم رود بر آسمان
1. نشستم دوش در کنجی که سازم
سر کل را به زیر فوطه پنهان
1. شرفا ساقی عنایت تو
گو دماغ مرا معطر کن
1. غضنفر کلجاری به طبع همچو پلنگ
رسید و خواست که خود را کند برابر من
1. مبارک باد میگویند شه را
جهانی بسته صف در خدمت او
1. از من مرنج ای ز تو شادی جان من
گر لب گشودهام پی هجو شراب تو