1 از من مرنج ای ز تو شادی جان من گر لب گشودهام پی هجو شراب تو
2 زیرا که او قباحت بسیار کرده است دی شب به جامهٔ من و با جامه خواب تو
1 مدعا زین سه چار بیتک سهل داند آنکس که دانش اندیش است
2 آنچه دستم به دامنش نرسد گر چه سعی طلب ز حد بیش است
3 طرفه صحرا دویست ، خاصه بهار عشقبازی به سبزهاش کیش است
4 خردسالیست شسته لب از شیر پدرش غوچ و مادرش میش است
1 زری که میطلبم دوش لطف فرمودی ز من کسی نستاند به سد هزار نیاز
2 به مفت نیز نیرزد و گرنه هم خود گوی که من چرا زر مفتی چنین دهم به تو باز
3 به هزل دست به دستش برند و اندازند به جان رسیدم از این دست بر دو دست انداز
4 زریست لایق همیان و کیسهٔ تاجر چرا که خرج نگردد به سالهای دراز
1 سرورا از حاجب و دربان عالی حضرتت از زمین تا چند فریادم رود بر آسمان
2 الحذر از ابروی پرچین حاجب، الحذر الامان از سینه پرکین دربان، الامان
1 میرسم از راه و دارم استری کز باب جوع قوت دندان ندارد ورنه قنطر میخورد
2 حرص کاهش هست تا حدی که گر بگذارمش کهگل دیوار این ده را سراسر میخورد
1 صبر در کارها چه نیک و چه بد از علامات بخردی باشد
2 چون به تدیبر کار ناید راست هر چه تقدیر ایزدی باشد
1 یگانهٔ دو جهان زبده و خلاصه عهد تویی که مهر و سپهرت ندیده شبه و نظیر
2 سوار عزم تو هرجا که رخش حکم جهاند دوید بر اثر او جنیبت تقدیر
3 ز لشکر تو سواری اگر برون تازد کند حصار فلک را به حملهای تسخیر
4 دو عمدهاند برابر به سد جهان لشکر سنان و تیغ تو از به هر پاس تاج و سریر
1 شرفا ساقی عنایت تو گو دماغ مرا معطر کن
2 ز آنچه آتش بر آبگینه زند بزم تاریک ما منور کن
1 ای خداوند که چون مرکب آهو تک تو ناورد کره گر آهو همه مرکب زاید
2 مرکبی دارم و از حسرت یک مشت علف بر علفزار فلک بیند و دندان خاید
3 نسبتی هست چو با اسب تو او را در اصل گر ز پس مانده خویشش بنوازد شاید
1 ای مخادیم که از راه شرف برسر چرخ برین پای شماست
2 الله ، الله ، چه رفیع الشأنید که فلک پایهٔ ادنای شماست
3 اطلس چرخ برین است بلند لیک کوتاه به بالای شماست
4 شرط الطاف به جا آوردید لطف کردید، کرمهای شماست