1 ای داده سپهر شرع را نور از پرتو رأی عالم آرا
2 ناهید ز مطربی کشد دست گر نهی تو بر فلک نهد پا
3 از دست تو کلک معجز آثار هم خاصیت عصای موسا
4 دمساز کلام جان فزایت با معجزه دم مسیحا
1 جمشید فلک سریر شاه اسمعیل کش افسر خورشید تبارک بادا
2 تاریخ جلوسش از فلک جستم گفت : ایام شه نوش مبارک بادا
1 بر درخانه قدح نوشی رفتم و کردم التماس شراب
2 شیشهای لطف کرد، اما بود چون حروف شراب ، نیمی آب
1 زهی پایه چتر اقبال تو ز فرط بلندی برون از جهات
2 پناه جهان قطب گردون مکان وجود تو مستظهر کاینات
3 به گرد تو گردند نیک اختران چو بر گرد قطب شمالی بنات
1 ای مخادیم که از راه شرف برسر چرخ برین پای شماست
2 الله ، الله ، چه رفیع الشأنید که فلک پایهٔ ادنای شماست
3 اطلس چرخ برین است بلند لیک کوتاه به بالای شماست
4 شرط الطاف به جا آوردید لطف کردید، کرمهای شماست
1 ای پیش همت تو متاع سرای دهر بی قدرتر از آنکه توان رایگان فروخت
2 جایی که کمترین نفرت بار خود گشود یک جنس خود به مایهٔ سد بحر و کان فروخت
3 هندوی تو گهی که برون آمد از حجاز از بهر عشر حاصل هندوستان فروخت
4 آگه نیی که از پی وجه معاش خویش هر چیز داشت وحشی بی خانمان فروخت
1 مدعا زین سه چار بیتک سهل داند آنکس که دانش اندیش است
2 آنچه دستم به دامنش نرسد گر چه سعی طلب ز حد بیش است
3 طرفه صحرا دویست ، خاصه بهار عشقبازی به سبزهاش کیش است
4 خردسالیست شسته لب از شیر پدرش غوچ و مادرش میش است
1 ایا آفتاب معلا جناب که از سایهات آسمان پایه جوست
2 در اظهار انعام حکام بافق سخن بر لب و گریهام در گلوست
3 در آن ده مجاور شدم هفت ماه نپرسید حالم ،نه دشمن نه دوست
4 جواب سلامم ندادند باز از آن رو که اطلاق دادن پراوست
1 ز بی کاهی امشب ستور فقیر بجز عون و عون کار دیگر نداشت
2 ز شب تادم صبح بر یاد کاه نظر از ره کهکشان برنداشت
1 ای صبا خواجه را ز بنده بگو که در مدح میتوانم سفت
2 ور به زشتی و ناخوشیافتد هجو هم خوب میتوانم گفت