5 اثر از قصاید در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.

قصاید در گزیده اشعار وحشی بافقی

1 سپهر قصد من زار ناتوان دارد که بر میان کمر کین ز کهکشان دارد

2 جفای چرخ نه امروز می‌رود بر من به ما عداوت دیرینه در میان دارد

3 اگر نه تیر جفا بر کیمنه می‌فکند چرا سپهر ز قوس قزح کمان دارد

4 به کنج بی‌کسی و غربتم من آن مرغی که سنگ تفرقه دورش ز آشیان دارد

1 حسن ترا که آمده خط گرد لشکرش بس ملک دل هنوز که گردد مسخرش

2 رویی ز اول خطش آغاز رستخیز گویی ز اهل عشق چو صحرای محشرش

3 خورشید لعل پوش چگویم کنایه‌ایست چون ماه لیک هاله‌ای از طوق عنبرش

4 هرچند توتی است خطت ، چون در آتش است بر من مگیر نکته چو خوانم سمندرش

1 باز وقت است که از آمدن باد بهار بشکفد غنچه و گل خیمه زند در گلزار

2 آید از مهد زمین طفل نباتی بیرون دایهٔ ابر دهد پرورش او به کنار

3 دفتر شکوهٔ گل مرغ چمن بگشاید که چها می‌کشم از جور گل و خواری خار

4 لب به دندان گزد از قطره شبنم غنچه که نکو نیست ز عاشق گله از خواری یار

1 ای فلک چند ز بیداد تو بینم آزار من خود آزرده دلم با دل خویشم بگذار

2 چند ما را ز جفای تو دود اشک به روی ما به روی تو نیاریم تو خود شرم بدار

3 از جفاگر غرضت ریختن خون من است پا کشیدم ز جهان تیغ بکش دست برآر

4 گشت بر عکس هر آن نقش مرادی که زدم جرم بازنده چه باشد که بد افتاد قمار

1 نماز شام که سیمین همای زرین بال به بام به اختر انداخت سایه اقبال

2 پدید گشت مه نو ز طرف چشمه مهر به سان خشک لبی برکنار آب زلال

3 نموده هیأت پروین به عینه چون گویی که کرد از اثر آبله بسی تبخال

4 ز فرط ظلمت شب تنگنای عالم خاک سیاه شد چو شبستان خاطر جهال

1 سد زبان خواهم که سازم یک به یک گوهر نثار در ثنای میرزای کام بخش کامکار

2 مجلس آرای وزارت انجمن پیرای عدل گوهر دریا کفایت اختر مهر اقتدار

3 بازده گو پشت دولت از وجود او به کوه اعتمادالدوله آن پشت و پناه روزگار

4 هر پسر را کان پدر باشد به استصواب اوست هر چه گیتی پرورد در تحت امر اختیار

1 بهار آمد و گشت عالم گلستان خوشا وقت بلبل خوشا وقت بستان

2 زمرد لباسند یا لعل جامه درختان که تا دوش بودند عریان

3 دگر باغ شد پر نثار شکوفه که گل خواهد آمد خرامان خرامان

4 چه سر زد ز بلبل الا ای گل نو که چون غنچه پیچیده‌ای پا به دامان

1 از آنرو شد به آبادی بدل ویرانی کرمان که دارد بانیی چون عدل نواب ولی سلطان

2 ز برج عدلش ار خورشید بر باغ جهان تابد به بازار آورد گل باغبان در بهمن و آبان

3 فتاده گرگ را با میش در ایام او وصلت صدای نغمهٔ سور است و آواز نی چوپان

4 میان بچه شیر و گوزن است آنقدر الفت که بی هم مادران را شیر نستانند از پستان

1 بر کسانی که ببینند به روی تو هلال عید باشد همه روز و همه ماه وهمه سال

2 میرمیران که بود طلعت فرخندهٔ او صبح عیدی که شدآفاق از او فرخ فال

3 گر به اندازهٔ قدر تو و صدر تو زیند کس در ایوان تو برنگذرد از صف نعال

4 بسکه انصاف تو برتافته سرپنجهٔ ظلم عبث محض نمایند پلنگان چنگال

1 دل و طبعی که من دارم اگر دریا و کان باشد یکی جوهر نثار آید یکی گوهر فشان باشد

2 ز بس گوهر کزان دریا نثار آسمان گردد سراسر آسمان مانند راه کهکشان باشد

3 ز بس جوهر که آن کان در زمین بر روی هم ریزد همه روی زمین در زیر گنج شایگان باشد

4 از آن دریا و کان کآمد محیط مرکز دوران زمین و آسمان در جوهر و گوهر نهان باشد

آثار وحشی بافقی

5 اثر از قصاید در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.