5 اثر از قصاید در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.

قصاید در گزیده اشعار وحشی بافقی

1 تفت رشک ریاض رضوان است که در او جای میرمیران است

2 غیرت باغ جنت است آری هر کجا فیض عام ایشان است

3 حبذا این رخ بهشت آرا که بهار حدیقهٔ جان است

4 مرحبا این بهار جان پرور که ازو عالمی گلستان است

1 دل و طبعی که من دارم اگر دریا و کان باشد یکی جوهر نثار آید یکی گوهر فشان باشد

2 ز بس گوهر کزان دریا نثار آسمان گردد سراسر آسمان مانند راه کهکشان باشد

3 ز بس جوهر که آن کان در زمین بر روی هم ریزد همه روی زمین در زیر گنج شایگان باشد

4 از آن دریا و کان کآمد محیط مرکز دوران زمین و آسمان در جوهر و گوهر نهان باشد

1 آنکه جان بخش و جان ستان باشد لطف و قهر خدایگان باشد

2 آفتابی که سایهٔ چترش بر سر شاه خاوران باشد

3 پادشاهی که ساحت بارش عرصهٔ ملک جاودان باشد

4 شاه تهماسب آنکه دست و دلش ضامن رزق انس وجان باشد

1 به میدان تاز و سر در آتشم ده باد جولان را پر از دود سپند جان من کن دور میدان را

2 بزن بر جانم آن تیر نگاه صید غافل کش که در شست تغافل بود و رنگین داشت پیکان را

3 کمان ناز اگر اینست و زور بازوی غمزه چه جای دل که روزن می‌کند در سینه سندان را

4 چه سرها کز بدن بیگانه سازد خنجر شوخی چه افتد آشنایی با میانت طرف دامان را

1 آن را که خدا نگاهبان است از فتنه دهر در امان است

2 هرکس شد از او بلند پایه بیرون ز تصرف زمان است

3 صیاد تهی قفس نشنید زان مرغ که سد ره آشیان است

4 نخلی که ز باغ لایزال است با نشو و نمای جاودان است

1 راحت اگر بایدت خلوت عنقا طلب عزت از آنجا بجوی حرمت از آنجا طلب

2 تنگ مکن ای همای خانه بر این خاکیان شهپر لا برگشای کنگر الا طلب

3 دیر خراب جهان بتکده‌ای بیش نیست دیر به ترسا گذار معبد عیسا طلب

4 تیره مغاکیست تنگ خانهٔ دلگیر خاک مرغ مسیحا نه‌ای بزم مسیحا طلب

1 شغلی که مطمح نظر کیمیاگر است تحصیل اتحاد صفات مس و زر است

2 این فعل پر شکوه نیاید ز هر گروه زان صنف خاص کاین عمل آید یکی خور است

3 فرعی‌ست این عمل ز اصول کمال خور وین اصل در جریده حکمت مقرر است

4 در چشم ظاهر است بزرگ این عمل ولی گر بنگری به دیدهٔ باطن محقر است

1 الاهی تا زمین باد و زمان باد به حکمت هم زمین هم آسمان باد

2 کمین جولانگه خورشید رایت فضای باختر تا خاوران باد

3 زمین مسندگه کمتر غلامت بساط قیروان تا قیروان باد

4 پناه ملک و ملت میرمیران که امرت حکم فرمای جهان باد

1 ز بحر بسکه برد آب سوی دشت سحاب سراب بحر شود عنقریب و بحر سراب

2 گرفته روی زمین آب بحر تا حدی که‌گر کسی متردد شود پیاده در آب

3 چنان بود که ز فرقش کلاه بارانی گهی نماید و گاهی نهان شود چو حباب

4 غریب نیست که گردد ز شست و شوی غمام به رنگ بال حواصل سفید پرغراب

1 بلبلی را که همین با گل بستان کار است بی گلش دیدن گلزار عجب دشوار است

2 غرض از بودن باغ است همین دیدن گل ورنه هر شوره زمینی که بود پر خار است

3 چمن و غیر چمن هر دو بر آن مرغ بلاست که غم هجر گلی دارد و در آزار است

4 خود چه فرق است از آن خار که بر چوب گل است تا از آن خار که پرچین سر دیوار است

آثار وحشی بافقی

5 اثر از قصاید در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.