آثار وحشی بافقی

صفحه 1 از 40
40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی

غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی

1 ملول از زهد خویشم ساکن میخانه خواهم شد حریف ساغر و هم مشرب پیمانه خواهم شد

2 اگر بیند مرا طفلی به این آشفتگی داند که از عشق پری رخساره‌ای دیوانه خواهم شد

3 شدم چون رشتهٔ‌ای از ضعف و دارم شادمانیها که روزی یار، با آن گوهر یکدانه خواهم شد

4 به هر جا می‌رسم افسانهٔ عشق تو می‌گویم به این افسانه گفتن عاقبت افسانه خواهم شد

1 تو جفاکن که از اینسوی وفاداری هست طاقت و صبر مرا حوصلهٔ خواری هست

2 با دلم هر چه توان کرد بکن تا بکشد کز من و جان منش نیز مددکاری هست

3 می‌خرم مایه هر شکوه به سد شکر ز تو من خریدار، گرت جنس دل آزاری هست

4 گرد زنجیر به مژگان ادب پاک کند آنکه در قید کسش ذوق گرفتاری هست

1 وصلم میسر است ولی بر مراد نیست بر دل نهم چه تهمت شادی که شاد نیست

2 غم می‌فروخت لیک به اندازه میفرست یک دل درون سینه ما خود زیاد نیست

3 جایی هنوز نیست به ذوق دیار عشق هر چند ظلم هست و ستم هست و داد نیست

4 ای بی‌وفا برو که بر این عهدهای سست نی اندک اعتماد که هیچ اعتماد نیست

1 خوار می‌کن ، زار می‌کش، منتت بر جان ماست خواری ظاهر گواه عزت پنهان ماست

2 چشم ظاهر بین بر آزار است وای ار بنگرد این گلستانها که پنهان زیر خارستان ماست

3 ترک ما کردی و مهر و لطف بیعت با تو کرد ناز و استغنا ولی هم عهد و هم پیمان ماست

4 بی رضای ماست سویت آمدن از ما مرنج این نه جرم ما گناه پای نافرمان ماست

1 نبود طلوع از برج ما، آن ماه مهر افروز را تغییر طالع چون کنم این اختر بد روز را

2 کی باشد از تو طالعم کاین بخت اختر سوخته گرداند از تأثیر خود ، سد اختر فیروز را

3 دل رام دستت شد ولی بر وی میفشان آستین ترسم که ناگه رم دهی این مرغ دست آموز را

4 بر جیب صبرم پنجه زد عشقی، گریبان پاره کن افتاده کاری بس عجب دست گریبان دوز را

1 ننموده استخوان ز تن ناتوان مرا پیدا شده فتیلهٔ زخم نهان مرا

2 تا زد به نام من غم او قرعهٔ جنون شد پاره پاره قرعه صفت استخوان مرا

3 عمری به سر سبوی حریفان کشیده‌ام هرگز ندیده است کسی سرگران مرا

4 از یک نفس برآر ز من دود شمعسان نبود اگر به بزم تو ، بند زبان مرا

1 تاب رخ او مهر جهانتاب ندارد جز زلف کسی پیش رخش تاب ندارد

2 خواب آورد افسانه و افسانهٔ عاشق هر کس که کند گوش دگر خواب ندارد

3 پهلوی من و تکیهٔ خاکستر گلخن دیوانه سر بستر سنجاب ندارد

4 سیل مژه ترسم که تن از پای در آرد کاین سست بنا طاقت سیلاب ندارد

1 خوش است بزم ولی پر ز خائن راز است سخن به رمز بگویم که غیر، غماز است

2 که بر خزانهٔ این رازهای پنهان زد؟ که قفل تافته افتاده است و در باز است

3 به اعتماد کس ای غنچه راز دل مگشای که بلبل تو به زاغ و زغن هم آواز است

4 نه زخم ماست همین از کمان دشمن و بس که دوست نیز کمان ساز و ناوک انداز است

1 خوش صیدِ غافلی به سر تیر آمده‌ست زه کن کمانِ ناز که نخجیر آمده‌ست

2 روزی به کارِ تیغِ تو آید نگاه دار این گردنی که در خمِ زنجیر آمده‌ست

3 کو عشق تا شوند همه معترف به عجز اول خرد که از پیِ تدبیر آمده‌ست

4 عشقی که ما دواسبه از او می‌گریختیم این است کـآمده‌ست و عنان‌گیر آمده‌ست

1 بسته بر فتراک و می‌پرسد که صیاد تو کیست تیغ خون آلود خود دارد که جلاد تو کیست

2 ساختی کارم به یک پرسش که در کارت که بود سخت پرکاری نمی‌دانم که استاد تو کیست

3 لب کنی شیرین و پرسی کیست چون بینی مرا بنده‌ام یعنی نمی‌دانی که فرهاد تو کیست

4 گر عیاذبالله از رازی که می‌پوشم ز تو برفتد این بوده روزی ، مرد بیدار تو کیست

آثار وحشی بافقی

40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی