7 اثر از غزلیات وحدت کرمانشاهی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات وحدت کرمانشاهی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
خانه / آثار وحدت کرمانشاهی / غزلیات وحدت کرمانشاهی

غزلیات وحدت کرمانشاهی

1 بگوی زاهد خودبین بادپیما را که درد باده رهانید از خودی ما را

2 کسی که پا و سری یافت در دیار فنا گزید خدمت رندان بی سر و پا را

3 اگرچه نقطه ز با یافت رتبه امکان ولی به نقطه شناسند عارفان با را

4 مکن ملامتم از عاشقی که نتوان بست ز دیدن رخ خورشید چشم حربا را

1 ای دوست مرانم ز در خویش خدا را کز پیش نرانند شهان خیل گدا را

2 باز آی که تا فرش کنم دیده به راهت حیف است که بر خاک نهی آن کف پا را

3 از دست مده باده که این صیقل ارواح بزداید از آیینه دل زنگ ریا را

4 زاهد تو و رب ارنی؟ این چه خیال است با دیده خودبین نتوان دید خدا را

1 دل بی تو تمنا نکند کوی منا را زیرا که صفایی نبود بی تو صفا را

2 چون حسن و جمال تو بود موهبت از حق دیدار تو توجیه کند روز لقا را

3 روشن شود از پرتو انوار حقیقت از لوح دل ار پاک کنی رنگ ریا را

4 البته دمی منحرف از قبله نگردد هرسوی بگردانی اگر قبله‌نما را

1 آتش عشقم بسوخت خرقه طامات را سیل جنون در ربود رخت عبادات را

2 مسئله عشق نیست درخور شرح و بیان به که به یکسو نهند لفظ و عبارات را

3 دامن خلوت ز دست کی دهد آن کو که یافت در دل شب‌های تار ذوق مناجات را

4 هر نفسم چنگ و نی از تو پیامی دهد پی نبرد هر کسی رمز اشارات را

1 یا میکده را دربند این رند شرابی را یا چشم بپوش امشب مستی و خرابی را

2 تا گرد وجودم را بر باد فنا ندهد از دست نخواهد داد این آتش آبی را

3 یکباره پریشان کرد ما را چو پریشان کرد بر روی مه‌آسایش زلفین سحابی را

4 از قهقهه بیجاست ای کبک دری کز خون شاهین کندت رنگین چنگال عقابی را

1 بر باد فنا تا ندهی گرد خودی را هرگز نتوان دید جمال احدی را

2 با خود نظری داشت که بر لوح قلم زد کلک ازلی نقش جمال ابدی را

3 جان‌ها فلکی گردد، اگر این تن خاکی بیرون کند از خود صفت دیو و ددی را

4 در رقص درآید فلک از زمزمه عشق چونان که شتر بشنود آهنگ هدی را

1 تا نشوئید به می دفتر دانایی را نتوان پای زدن عالم رسوایی را

2 سرنوشت ازلی بود که داغ غم عشق جای دادند به دل لاله صحرایی را

3 آنکه سر باخت به صحرای جنون می‌داند که چه سوداست به سر این سر سودایی را

4 برو از گوشه‌نشینان خرابات بپرس لذت خلوت و خاموشی و تنهایی را

1 از باده مست گشت بت می‌پرست ما آمد چه خوب فرصت وصلش به دست ما

2 ما بر امور انفس و آفاق قادریم لیکن قضاست مسئله پای‌بست ما

3 هر پنجه‌ای به پنجه ما ناورد شکست بازوی عشق می‌دهد ای دل شکست ما

4 در ساحتش خطا بود اظهار هست و بود زیرا به دست اوست همه بود و هست ما

1 گردون چو زد لوای ولایت به بام ما سامان گرفت شرع پیمبر به نام ما

2 در نعت این بس است که روح‌الامین پاک آرد سلام بارو رساند پیام ما

3 ای خواجه بندگی به مقامی رسانده‌ایم کافسر رباید از سر شاهان غلام ما

4 ما را دوام عمر نه از دور انجم است باشد دوام دور فلک از دوام ما

1 لبریز تا ز باده نگردید جام ما در نامه عمل ننوشتند نام ما

2 ما خود خراب و مست شرابیم و محتسب نبود خبر ز مستی شرب مدام ما

3 دارم هوای آنکه ز بامش پرم ولیک بنموده چین زلف کجش پای دام ما

4 چون گشته‌ایم حلقه به گوش جناب عشق زیبد که ماه چارده گردد غلام ما

آثار وحدت کرمانشاهی

7 اثر از غزلیات وحدت کرمانشاهی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات وحدت کرمانشاهی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی