1 ریختم با نوجوانی باز طرح زندگانی تا مگر پیرانه سر از سر بگیرم نوجوانی
2 آری آری نوجوانی می توان از سرگرفتن گر توان با نوجوانان ریخت طرح زندگانی
3 گرچه دانم آسمان کردت بلای جان ولیکن من به جان خواهم ترا عشق ای بلای آسمانی
4 ناله نای دلم گوش سیه چشمان نوازد کاین پریشان موغزالان را بسی کردم شبانی
1 بار دیگر گر فرود آرد سری با ما جوانی داستانها دارم از بیداد پیری با جوانی
2 وا عزیزا گوئی آخر گر عزیزت مرده باشد من چرا از دل نگویم وا جوانی وا جوانی
3 خود جوانی هم به این زودی به ترک کس نگوید من ز خود آزردم از فرط جوانی ها جوانی
4 تا به روی چشم سنگین عینک پیری نهادم مینماید محو و روشن چون یکی رؤیا جوانی
1 خراب از باد پائیز خمارانگیز تهرانم خمار آن بهار شوخ و شهر آشوب شمرانم
2 خدایا خاطرات سرکش یک عمر شیدایی گرفته در دماغی خسته چون خوابی پریشانم
3 خیال رفتگان شب تا سحر در جانم آویزد خدایا این شب آویزان چه می خواهند از جانم
4 پریشان یادگاریهای بر بادند و می پیچند به گلزار خزان عمر چون رگبار بارانم
1 در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم عاشق نمیشوی که ببینی چه میکشم
2 با عقل آب عشق به یک جو نمیرود بیچاره من که ساخته از آب و آتشم
3 دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز صبحست و سیل اشک به خون شسته بالشم
4 پروانه را شکایتی از جور شمع نیست عمریست در هوای تو میسوزم و خوشم
1 در بهاران سری از خاک برون آوردن خنده ای کردن و از باد خزان افسردن
2 همه این است نصیبی که حیاتش نامی پس دریغ ای گل رعنا غم دنیا خوردن
3 مشو از باغ شبابت بشکفتن مغرور کز پیش آفت پیری بود و پژمردن
4 فکر آن باش که تو جانی وتن مرکب تو جان دریغست فدا کردن و تن پروردن
1 بلبل عشقم و از آن گل خندان گویم سخن از آن گل خندان به سخندان گویم
2 غزل آموز غزالانم و با نای شبان غزل خود به غزالان غزلخوان گویم
3 شعر من شرح پریشانی زلفی است شگفت که پریشان کندم گر نه پریشان گویم
4 آنچه فرزانه به آزادی و زنهار نگفت من دیوانه به زنجیر و به زندان گویم
1 فریب رهزن دیو و پری تو چون نخوری که راه آدم و حوا زده است دیو و پری
2 به پردهداری شب بود عیب ما پنهان ولی سپیدهدمان میرسد پردهدری
3 سرود جنگل و دریاچه سنفونیهایی است برون ز دایره درک و رانش بشری
4 به باغ چهچه سحر بلبلان سحر به کوه قهقه شوق کبکهای دری
1 نوشتم این غزل نغز با سواد دو دیده که بلکه رام غزل گردی ای غزال رمیده
2 سیاهی شب هجر و امید صبح سعادت سپید کرد مرا دیده تا دمید سپیده
3 ندیده خیر جوانی غم تو کرد مرا پیر برو که پیر شوی ای جوان خیر ندیده
4 به اشک شوق رساندم ترا به این قد و اکنون به دیگران رسدت میوه ای نهال رسیده
1 نالد به حال زار من امشب سه تار من این مایه تسلی شب های تار من
2 ای دل ز دوستان وفادار روزگار جز ساز من نبود کسی سازگار من
3 در گوشه غمی که فراموش عالمی است من غمگسار سازم و او غمگسار من
4 اشک است جویبار من و ناله سه تار شب تا سحر ترانه این جویبار من
1 شکفتهام به تماشای چشم شهلایی که جز به چشم دلش نشکفد تماشایی
2 جمال پردگی جاودانه ننماید مگر به آینه پاکان سینه سینایی
3 رواق چشم که یک انعکاس او آفاق محیط نه فلکش زورقی به دریایی
4 دلی که غرق شود در شکوه این دریا به چشم باز رود در شگفت رؤیایی