آثار شهریار

صفحه 15 از 17
17 اثر از گزیدهٔ غزلیات شهریار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر گزیدهٔ غزلیات شهریار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار شهریار / گزیدهٔ غزلیات شهریار

گزیدهٔ غزلیات شهریار

1 دستی که گاه خنده بآن خال می‌بری ای شوخ سنگدل دلم از حال می‌بری

2 هرکس به نرد حسن تو زد باخت پس بگو دست از حریف خویش بدان خال می‌بری

3 چالی فتد به گونه‌ات از نوشخند و دل زان خال اگر گذشت بدین چال می‌بری

4 مهتاب شب که سرو چمانی به طرف جوی چون سایه‌ام کشیده و به دنبال می‌بری

1 دل و جانیکه دربردم من از ترکان قفقازی به شوخی می برند از من سیه چشمان شیرازی

2 من آن پیرم که شیران را به بازی برنمیگیرم تو آهووش چنان شوخی که با من میکنی بازی

3 بیا این نرد عشق آخری را با خدا بازیم که حسن جاودان بردست عشق جاودان بازی

4 ز آه همدمان باری کدورتها پدید آید بیا تا هر دو با آیینه بگذاریم غمازی

1 اگر بلاکش بیداد را به داد رسی خدا کند که به سر منزل مراد رسی

2 سیاهکاری بیداد عرضه دار ای آه شبان تیره که در بارگاه داد رسی

3 جهان ز تیرگی شب بشوی چون خورشید اگر به چشمه نوشین بامداد رسی

4 سواد خیمه جانان جمال کعبه ماست سلام ما برسان گر بر آن سواد رسی

1 در دیاری که در او نیست کسی یار کسی کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی

2 هر کس آزار من زار پسندید ولی نپسندید دل زار من آزار کسی

3 آخرش محنت جانکاه به چاه اندازد هر که چون ماه برافروخت شب تار کسی

4 سودش این بس که بهیچش بفروشند چو من هر که با قیمت جان بود خریدار کسی

1 رفتی و در دل هنوزم حسرت دیدار باقی حسرت عهد و وداعم با دل و دلدار باقی

2 عقده بود اشکم به دل تا بی‌خبر رفتی ولیکن باز شد وقتی نوشتی یار باقی کار باقی

3 وه چه پیکی هم پیام آورده از یارم خدایا یار باقی وآنکه می‌آرد پیام یار باقی

4 آمدی و رفتی اما با که گویم این حکایت غمگسارا همچنان غم باقی و غمخوار باقی

1 نه عقلی و نه ادراکی و من خود خاک و خاشاکی چه گویم با تو کز عزت ورای عقل و ادراکی

2 نه مشکاتم که مصباح جمال عشقم افروزد چه نسبت نور پاکی را به چون من خاک ناپاکی

3 نه آتش هم به چندین سرکشی خاکستری گردد پس از افتادگی سر وامگیر ای نفس کز خاکی

4 بکاهی شب به شب چون ماه و در چاه محاق افتی اگر با تاج خورشیدی وگر بر تخت افلاکی

1 ای گل به شکر آنکه در این بوستان گلی خوش دار خاطری ز خزان دیده بلبلی

2 فردا که رهزنان دی از راه میرسند نه بلبلی به جای گذارند و نه گلی

3 دیشب در انتظار تو جانم به لب رسید امشب بیا که نیست به فردا تقبلی

4 گلچین گشوده دست تطاول خدای را ای گل بهر نسیم نشاید تمایلی

1 خوشست پیری اگر مانده بود جان جوانی ولی ز بخت بد از من نه جسم ماند و نه جانی

2 چو من به کنج ریاضت خزیده را چه تفاوت کزان کرانه بهاری گذشت یا که خزانی

3 وداع یار بیاد آر و اشک حسرت عاشق چو میرسی به لب چشمه ای و آب روانی

4 دهان غنچه مگر بازگو کند به اشارت حکایت دل تنگی به چون تو تنگ دهانی

1 خلوتم چراغان کن ای چراغ روحانی ای ز چشمه نوشت چشم و دل چراغانی

2 سرفرازی جاوید در کلاه درویشی است تا فرو نیارد کس سر به تاج سلطانی

3 تا به کوی میخانه ایستاده‌ام دربان همتم نمی‌گیرد شاه را به دربانی

4 تا کران این بازار نقد جان به کف رفتم شادیش گران دیدم اندهش به ارزانی

1 نالدم پای که چند از پی یارم بدوانی من بدو میرسم اما تو که دیدن نتوانی

2 من سراپا همه شرمم تو سراپا همه عفت عاشق پا به فرارم تو که این درد ندانی

3 چشم خود در شکن خط بنهفتم که بدزدی یک نظر در تو ببینم چو تو این نامه بخوانی

4 به غزل چشم تو سرگرم بدارم من و زیباست که غزالی به نوای نی محزون بچرانی

آثار شهریار

17 اثر از گزیدهٔ غزلیات شهریار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر گزیدهٔ غزلیات شهریار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی