1 دانه ای نمی کارم اشک آتشین دارم حاصلی نمی خواهم برق خوشه چین دارم
2 محرم داو گشتم خجلت طبیبان بس عذر ناله می خواهم درد دلنشین دارم
3 سرگذشته ای چون من در صف شهیدان نیست گرد کوچه عشقم جا در آستین دارم
1 نیم گلچین که از مرغ چمن یا باغبان ترسم نسیم بی نیازم کی ز منع این و آن ترسم
2 بود با شیوه هر مهربان منت فروشیها همه از دشمنان ترسند و من از دوستان ترسم
3 اسیر از بیزبانی باشدم در سینه صافی تیغ چرا بیهوده از شمشیر کین دشمنان ترسم
1 نظاره شیفته ما را به خط و خال قسم گناه سوخته ما را به انفعال قسم
2 طواف میکده ها کرده ام مبارک باد هوای کوی تو دارم به اعتدال قسم
3 به هیچ هیچ نیرزم ز هیچ هم کمتر قسم به جان تو و میرزا جلال قسم
1 دل نیستم که منتی از آرزو کشم چون شعله می ز میکده آبرو کشم
2 داغم ز دست غیر و کشم از دل انتقام بر جام لب گذارم و خون سبو کشم
1 بیش از این بی دوست بودن نیست در شان دلم گر چنین خواهد گذشتن وای بر جان دلم
2 در کمینگاه محبت خوش تماشایی است های! دل نگهبان من است و من نگهبان دلم
1 چون غبار آیینه دار آن سیه پیراهنم کز جنون عشق دایم با گریبان دشمنم
2 مسکن من در سواد اعظم خاکستر است همچو اخگر خانه زاد دودمان گلخنم
1 چه رنگ و بو ز خزان و بهار می چینم که خار از گل و گل را زخار می چینم
2 طراز گوشه دستار نوبهار کند گلی که از چمن انتظار می چینم
1 دوست گر منت گذارد سوی دشمن می روم گر زگلخن گرمیی بینم به گلشن می روم
2 اخگرم زندانی خاکستر بخت سیاه بسکه دلگیرم به سیر هند گلخن می روم!
1 دل به زلف او چو بندم بر سر دل چون شوم همره خضر پریشانی به منزل چون شوم
2 ذوق آشوب خطر دیوانه ام دارد چو موج نیستم خس بسته زنجیر ساحل چون شوم
3 من که از گرم اختلاطی های آتش زنده ام گر شعوری دارم از یاد تو غافل چون شوم
1 دردیم و از دیار هوس کم گذشته ایم برقیم و از قلمرو خس کم گذشته ایم
2 ما خامشیم و زمزمه دل نوای ماست در کوچه فغان جرس کم گذاشته ایم
3 چون راز خویش آفت اقلیم شکوه ایم از تنگنای راه نفس کم گذشته ایم