1 شرک را قلب کن که شکر آن است شکر می گو که جای شکران است
1 همه حق است و خلق اینجا نیست خلق ما جو که خلق با ما نیست
1 مجلس عشق است و ما مست خراب جام می نوشیم دایم بی حساب
1 دلم آئینهٔ حق است از حق می نماید جمال حق با حق
1 ما همه ذره ایم و او خورشید ما چو جامیم و حضرتش جمشید
1 نشان زمرهٔ جنت چهار است به قول بهترین هر دو عالم
1 بندگی میکن که تا سلطان شوی جان فدا میکن که تا جانان شوی
1 عشق است که گوهر محیط است عشق است که بحر بیکران است
1 در گلستان این چنین خوش رستهای وانگهی در بزم او گلدستهای
1 به هر چه می نگرم نور طلعت شاه است به هر طرف که روان می شوم همه راه است