1 رایت اللّه فی عینی بعینه و عینی عینه فانظر بعینه
2 حبیبی عند غیر غیر عینی و عندی عینه من حیث عینه
1 گر بمیری ز خود بقا یابی ور کشی زحمتی عطا یابی
2 هر که مرد او دگر نخواهد مرد گر بمیری ز خود بقا یابی
1 ز صورت گر شوی فانی ازین معنی بقا یابی ازین و آن چو بگذشتی همه نور خدا یابی
2 درین دریای بی پایان اگر غرقه شوید چون ما به عین ما نظر می کن که عین ما ز ما یابی
1 رفتی ای خواجه و زیان کردی عرض خود در سر زبان کردی
2 باز گفتی زنان چنین گفتند از زبان زنان زیان کردی
1 در ره حق اگر تو دیناری گمرهان را به سوی دین آری
2 ور مقید شوی به دیناری کمتر از مقبلی و دیناری
1 گر یکی را دو بار بشماری آن یکی را دو یک نگهداری
2 دو یکی باشد و یکی دو عجب یاد دارش ز یار از یاری
1 گر تو عارف شوی شوی بخشی این چنین عارفی به از بخشی
2 هر چه گیری از او به او گیری هر چه بخشی از او به او بخشی
1 هر که باشد محب آل علی شک ندارم که عارف است و ولی
2 با تو ما را محبت ازلی است با لبت رازهای لم یزلی
1 در حقیقت یکی است تا دانی آن یک بی شکیست تا دانی
2 از دویی ای عزیز من بگذر کان یکی نیککیست تا دانی
1 جامع عالمی اگر دانی نسخهٔ خویش را فرو خوانی
2 بی همه چون همه تویی همه را از خودش می طلب که تو آنی