157 اثر از غزلیات شاه نعمت‌الله ولی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات شاه نعمت‌الله ولی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی

غزلیات شاه نعمت‌الله ولی

1 هر چه گفتم عیان شود به خدا پیر ما هم جوان شَود به خدا

2 در میخانه را گشاد یقین ساقی عاشقان شود به خدا

3 هر چه گفتم همه چنان گردید هر چه گویم همان شود به خدا

4 از سر ذوق این سخن گفتم بشنو از من که آن شود به خدا

1 نعمت الله است دائم با خدا نعمت از الله کی باشد جدا

2 در دل و دیده ندیدم جز یکی گر چه گردیدم بسی در دو سرا

3 میل ساحل کی کند بحری چو شد غرقه در دریای بی پایان ما

4 ما نوا از بینوائی یافتیم گر نوا جوئی بجو از بینوا

1 عارفی کو بُود ز آل عبا خواه گو خرقه پوش و خواه قبا

2 جان معنی طلب نه صورت تن تن بی جان چه می کند دانا

3 باده می نوش و جام را می بین تا تن و جان تو بود زیبا

4 گرچه حق ظاهر است کی بیند دیدهٔ دردمند نابینا

1 ما به عین تو دیده ایم تو را وز همه برگزیده ایم تو را

2 عاشقانه یگانه در شب و روز در کش خود کشیده ایم تو را

3 نور چشمی و در نظر داریم ما به عین تو دیده ایم تو را

4 به وجود آفریده ای ما را به ظهور آورده ایم تو را

1 رند مستی جو دمی با او برآ از در میخانهٔ ما خوش درآ

2 مجلس ما را غنیمت می شمر زانکه اینجا خوشتر از هر دو سرا

3 جام می بستان و مستانه بنوش قول ما می گو سرودی می سرا

4 خوش خراباتی و خم می سبیل ما چنین مست و تو مخموری چرا

1 ذوق اگر داری در این دریا درآ عاشقانه خوش بیا با ما برآ

2 گر بیابی گوشهٔ میخانه ای کی کنی رغبت به ملک دو سرا

3 جملهٔ درها به تو بگشوده اند تو ز هر بابی که می خواهی درآ

4 جنت و حوری از آن زهدان جام دُرد و دَرد عشق او مرا

1 ظهور سلطنت عشق او است در دو سرا در آن سرا قدمی نه در آن سرا به سرآ

2 چو او است در دو سرا غیر او نمی بینم منم که از دل و جان عاشقم به هر دو سرا

3 جمال او است که در دو آینه نماید روی نظر به دیدهٔ ما کن ببین به شاه و گدا

4 مدام همدم جام شراب خوش باشد بیا و همدم ما شو دمی به ذوق بیا

1 خار بی کنگر چه کار آید مرا راه بی رهبر چه کار آید مرا

2 گر نباشد مرتضی با من رفیق خدمت قنبر چه کار آید مرا

3 عیسی مریم همی جویم به جان بندگی خر چه کار آید مرا

4 گر نه سر باشد فدای پای او دردسر بر سر چه کار آید مرا

1 از ازل تا ابد خواند مرا یار من محروم کی ماند مرا

2 من به غیر او نکردم التفات حضرت او نیک می داند مرا

3 عاقبت تاج سر شاهان شوم گر به خاک راه بنشاند مرا

4 یک مس بی او نخواهم زد دگر تا دمی از خویش بستاند مرا

1 گر بیازارد مرا موری ، نیازارم و را خود کجا آزار مردم ای عزیزان ، من کجا

2 نزد ما زاری به از آزار ، بی زاری مباش تا نگیرد بر سر بازار ، آزاری تو را

3 در طریقت هر چه فرمائی ، به جان فرمان برم ماجرا بگذار با ما ، ماجرا آخر چرا

4 کفر باشد در طریق عاشقان ، آزار دل گر مسلمانی، چرا آزار می داری روا

شاه نعمت‌الله ولی

157 اثر از غزلیات شاه نعمت‌الله ولی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات شاه نعمت‌الله ولی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی