1 قدرت کردگار میبینم حالت روزگار میبینم
2 حکم امسال صورت دگر است نه چو پیرار و پار میبینم
3 از نجوم این سخن نمیگویم بلکه از کردگار میبینم
4 غین در دال چون گذشت از سال بوالعجب کار و بار میبینم
1 گفتیم خدای هر دو عالم گفتیم محمد و علی هم
2 گفتیم نبوت و ولایت در ظاهر و باطنند باهم
3 آن بر همه انبیاست سید وین بر همه اولیاست مَقدم
4 آن صورت اسم اعظم حق وین معنی خاص اسم اعظم
1 عاشقانه گر بیابی جام جم همدم او باش چون ما دم به دم
2 جام جم شادی جم یکدم بنوش دم به دم در دم به دم در دم به دم
3 کرد عیسی مرده را زنده به دَم آن دم ما بود آن دم از قدم
4 از دم عیسی اگر یابی دمی دم به دم در دم به دم در دم به دم
1 سالها در سفر به سر گشتیم عاشقانه به بحر و برگشتیم
2 تا ببینیم نور دیدهٔ خود پای تا سر همه نظر گشتیم
3 گرد بر گرد نقطهٔ وحدت همچو پرگار پی سپر گشتیم
4 عاشق و مست و لاابالی وار در پی دوست در به در گشتیم
1 در راه خدا بسی دویدیم تا باز به خدمتش رسیدیم
2 در هر برجی چو شاهبازی پرواز کنان روان پریدیم
3 رفتیم به سوی می فروشان جام می از این و آن چشیدیم
4 در گلشن عشق طواف کردیم چون سرو به هر چمن چمیدیم
1 دم به دم دم از ولای مرتضی باید زدن دست دل در دامن آل عبا باید زدن
2 نقش حُب خاندان بر لوح جان باید نگاشت مُهر مِهر حیدری بر دل چو ما باید زدن
3 دم مزن با هر که او بیگانه باشد از علی گر نفس خواهی زدن با آشنا باید زدن
4 روبروی دوستان مرتضی باید نهاد مدعی را تیغ غیرت بر قفا باید زدن
1 ای دل ار عاشقی بیا از جان دلبر از جان بجو ز جان جانان
2 حکمت این حکیم را بنگر که در آن می شود خرد حیران
3 یک زمان خلوت خوشی سازد لحظه ای خانه ای کند ویران
4 گاه خندان کند لب غنچه گه گهی بلبلی کند گریان
1 نقش رویش خیال تا بسته این چنین کس خیال نابسته
2 جلوه داده جمال معنی را صورتی در خیال ما بسته
3 رو نموده ربوده دل از ما زلف بگشوده و قبا بسته
4 آفتابی که دیده بسته نقاب یا که مه برقع از حیا بسته
1 ظهوری لم یزل ذاتی بذاتی جمالی لایزال من صفاتی
2 مسما واحد اسما کثیر وفی تلوین اسمائی ثباتی
3 وجودی کالقدح روحی کراخی فخذ منی قدح و اشرب حیاتی
4 و عقلی کالاب نفسی کامی ابی ابنی و امی کالبناتی