سالها در سفر به از شاه نعمتالله ولی قصیده 24
1. سالها در سفر به سر گشتیم
عاشقانه به بحر و برگشتیم
1. سالها در سفر به سر گشتیم
عاشقانه به بحر و برگشتیم
1. در راه خدا بسی دویدیم
تا باز به خدمتش رسیدیم
1. دم به دم دم از ولای مرتضی باید زدن
دست دل در دامن آل عبا باید زدن
1. ای دل ار عاشقی بیا از جان
دلبر از جان بجو ز جان جانان
1. نقش رویش خیال تا بسته
این چنین کس خیال نابسته
1. ظهوری لم یزل ذاتی بذاتی
جمالی لایزال من صفاتی
1. حبیبی سیدی یا ذالمعالی
سوالله عند شمسی کالظلالی
1. آن امیرالمؤمنین یعنی علی
وان امام المتقین یعنی علی
1. جام گیتی نما علی ولی
معنی انبیا علی ولی
1. هر که دارد با علی یک مو شکی
نزد شیر حق بود چون موشکی
1. گر در این بحر آشنا یابی
عین ما را به عین ما یابی
1. خرد پیمانهٔ انصاف اگر یک بار بردارد
بپیماید هر آن چیزی که دهقان زیر سر دارد