خرابیم، از دل ای از امیر شاهی سبزواری غزل 13
1. خرابیم، از دل ای بیرحم گه گه یاد کن ما را
سگ کوی توایم، آخر بسنگی شاد کن ما را
...
1. خرابیم، از دل ای بیرحم گه گه یاد کن ما را
سگ کوی توایم، آخر بسنگی شاد کن ما را
...
1. زلف تو در کمند جنون میکشد مرا
خوشخوش به کوی عشق درون میکشد مرا
...
1. ای در بهار حسن تو گلها و لالهها
وی لاله را ز رشک تو پرخون پیالهها
...
1. دلم گر داشت وقتی خرمیها
چو عشق آمد گذشت آن بیغمیها
...
1. کجایی ای ز رویت لاله را ناب
بهار خرمی بگذشت، دریاب
...
1. سروی از باغ ارم سایه بر این خاک انداخت
که به تیغ مژه در هر جگری چاک انداخت
...
1. خطت که سبزه بر اطراف یاسمین انداخت
چه خون که در جگر نافه های چین انداخت
...
1. خطت بر لاله تر مشک چین ریخت
بنفشه در کنار یاسمین ریخت
...
1. منم ز دست تو پا بسته در کمند ارادت
به راه تو سر تسلیم بر زمین عبادت
...
1. چو سبزه ترت از برگ یاسمین برخاست
هزار فتنه بقصد دل از کمین برخاست
...
1. تا خاک آستانه جانان مقام ماست
در بزم عیش جرعه راحت بجام ماست
...
1. خطش بگرد عارض مهوش برآمده است
آری، بنفشه با گل او خوش برآمده است
...