ای دل، ار پی به سر از امیر شاهی سبزواری غزل 168
1. ای دل، ار پی به سر کوی ارادت بردی
گوی توفیق ز میدان سعادت بردی
...
1. ای دل، ار پی به سر کوی ارادت بردی
گوی توفیق ز میدان سعادت بردی
...
1. دلا در عشقبازی ترک جان گفت، نکو کردی
ز ناز و عیش بگذشتی، به داغ و درد خو کردی
...
1. اگر زلف تو خم در خم نبودی
مرا حال این چنین در هم نبودی
...
1. لب شیرین شکرخند داری
ز خوبی هر چه میگویند داری
...
1. دلا از مردمی بویی نداری
اگر سودای دلجویی نداری
...
1. با اهل وفا ز هر چه داری
جز جور و جفا دگر چه داری؟
...
1. مرا کشتی، متاب آن گوشه ابرو به عیاری
کمان بر من مکش جانا، که تیری خوردهام کاری
...
1. دلا ز نرگس مستانهٔ که میپرسی؟
سری به خواب خوش، افسانهٔ که میپرسی؟
...
1. از سبزه رعنا خطی بر روی گلگون میکشی
جان را به زنجیر بلا در ورطهٔ خون میکشی
...
1. مرا دلی است بدان زلف تابدار یکی
مرا سری است بر آن خاک رهگذار یکی
...
1. ای ز عشقت عالمی را روی در آوارگی
دیدمت یکبار، از آن شد کار دل یکبارگی
...
1. مرا اگر چه ببینی و رو بگردانی
دلم چگونه از این آرزو بگردانی؟
...