4 اثر از کنز الحقایق شیخ محمود شبستری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر کنز الحقایق شیخ محمود شبستری شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار شیخ محمود شبستری / کنز الحقایق شیخ محمود شبستری

کنز الحقایق شیخ محمود شبستری

1 به نام آن که اول کرد و آخر به نام آن که باطن کرد و ظاهر

2 خداوند منزه پاک و بی عیب که عالم را شهادت کرد از غیب

3 به هر وصفی که خوانی در شریعت در آئی انس میدان در طریقت

4 توان اندر صفاتش ره بریدن ولی در ذات او نتوان رسیدن

1 چه فرق‌ست ای پسر از جسم تا جان چنان دان فرق از اسلام و ایمان

2 بدان کاسلام باشد حکم ظاهر بود ایمان نصیب جان طاهر

3 تو شرح صدر از اسلام می‌دان که مکتوب است اندر قلب ایمان

4 مسلمانی به دنیا سود دارد بود ز دهر هرکه او بهبود دارد

1 چه نیکو گفت آن پیر سخندان بدان عامی سرگردان و حیران

2 که صوفی و امام و شیخ و زاهد سه ماهه دار و قرآن خوان و عابد

3 مرقع‌پوش و صاحب تاج و کشکول میان مردمان گردیده مقبول

4 خطیب و واعظ و مفتی و قاضی مدبر بر وقوف حال و ماضی

1 به کلی دور شو از رسم و عادت بگو از جان و دل قول شهادت

2 برو در پیش کُن یک راه جان را که قدری نیست اقوال زبان را

3 به اخلاص و یقین کن کار خود راست که حق از بندگان خود همین خواست

4 بگویم تا بدانی چیست اخلاص که قول و فعل تو حق را بود خاص

1 ز دنیا و ز دنیادار شو دور مباش از بهر دنیا بیش رنجور

2 که دنیا چون رباط است اندر این راه بباید رفتنت زین جای ناگاه

3 ز نیک و بد هر آنچت خلق گویند تو منت دار زانکت جامه شویند

4 کسی کت جامهٔ تن پاک شوید یقین می‌دان که از تو سیم جوید

1 خشوع مومنان جان نماز است از آن معنی که با او دوست راز است

2 اگر از جان و دل با حق به رازی یقین می‌دان که دایم در نمازی

3 اگر چه افضل طاعت نماز است فضیلت بیشتر اندر نیاز است

4 مصلی را فلاح اندر خشوع‌ست خشوع دوستان در عین جوع‌ست

1 چو دانستی عماد دین صلوه است از آن پس در پیش آتو الزکوه است

2 زکوه مال جندانی که حالست برون می‌کن چو دانی شوخ مال‌ست

3 چو بینی مستحق از طعم و طیبی نصابت چون بود می‌ده نصیبی

4 زکوه صورتی بعد از نصاب‌ست ولی فردا انصاب اندر حساب‌ست

1 چنین گویند مردی بود قصاب بخیلی کز بخیلی بود در تاب

2 زکوه سیم و زر هرگز ندادی وگر دادی بسی منت نهادی

3 جگربندی نهاده بود در پیش خریداریش آمد سخت درویش

4 سوالش کرد آن درویش در بند که چند می‌فروشی این جگربند

1 ز خشم و شهوت و از حرص و کینه تهی کن ای پسر امروز سینه

2 وگر مه در قیامت این چهارت برآرند از دل و ار جان دمارت

3 ز من بشنو رها کن لعب و طیبت دهان خود بشوی از کفر و غیبت

4 پس آنگه روزه گیر از هر چه منهی‌ست اگر دانسته‌ای کالصّومُ لی چیست

آثار شیخ محمود شبستری

4 اثر از کنز الحقایق شیخ محمود شبستری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر کنز الحقایق شیخ محمود شبستری شعر مورد نظر پیدا کنید.