گذشته هفت و ده از شیخ محمود شبستری گلشن راز 1
1. گذشته هفت و ده از هفتصد سال
ز هجرت ناگهان در ماه شوال
1. گذشته هفت و ده از هفتصد سال
ز هجرت ناگهان در ماه شوال
1. به نام آن که جان را فکرت آموخت
چراغ دل به نور جان برافروخت
1. نخست از فکر خویشم در تحیر
چه چیز است آن که خوانندش تفکر
1. مرا گفتی بگو چبود تفکر
کز این معنی بماندم در تحیر
1. اگر خورشید بر یک حال بودی
شعاع او به یک منوال بودی
1. کدامین فکر ما را شرط راه است
چرا گه طاعت و گاهی گناه است
1. در آلا فکر کردن شرط راه است
ولی در ذات حق محض گناه است
1. اگر خواهی که بینی چشمهٔ خور
تو را حاجت فتد با جسم دیگر
1. تو از عالم همین لفظی شنیدی
بیا برگو که از عالم چه دیدی
1. به نزد آنکه جانش در تجلی است
همه عالم کتاب حق تعالی است
1. مشو محبوس ارکان و طبایع
برون آی و نظر کن در صنایع