1 گر در آورد یافت خلد و نعیم ورنه جای ویست قعر جحیم
2 آنکه پهلو همی زند با من پهلویی را نداند از دامن
3 شعر من گل محال او خار است خود خریدار ما پدیدارست
4 حکما را بُوَد به خوان جلال لقمه و سحر و نظم هر سه حلال
1 دوستی مخلص اندرین شهرم کرد از صدق و دوستی بهرم
2 خانهای بهر من به رحمت دل کرد و یک دست جامه خانه ز ظل
3 سقف او وقف خانهٔ افلاک خوانده در صحن مالکالاملاک
4 خشت او از بهشت داده خبر خاکش از باد و آب برده اثر
1 حسب حال آنکه دیو آز مرا داشت یک چند در گداز مرا
2 گرد آفاق گشته چون پرگار گرد گردان ز حرص دایرهوار
3 شاه خرسندیم جمال نمود جمع و منع و طمع محال نمود
4 شدم اندر طلاب مال ملول از جهان و جهانیان معزول
1 من نه مرد زن و زر و جاهم به خدا ار کنم وگر خواهم
2 گر تو تاجی دهی ز احسانم به سرِ تو که تاج نستانم
3 زانکه چون طوق منّتت بکشم لقمهٔ خوان نعمتت نچشم
4 نبوم بهر طمع مدحت گوی این نیابی ز من جز از من جوی
1 از دل آبستن است خامهٔ من زان همی گِل خورد چو آبستن
2 کز همه چیز تیره و روشن نکند آرزو چو آبستن
3 سایه باید ز گل چو در ارمم امن باید ز بد چو در حرمم
4 تا ز روز و شب توام اثرست شب من روز و زهر من شکرست
1 بدر بودم شدم هلال مثال نه بخندند ابلهان ز هلال
2 چون هلال دوتا شدم باریک گشت عالم به چشم من تاریک
3 پنبه از گوش کرد بیرون مرگ که بساز از برای رفتن برگ
4 شیر یک سالگیم کرد اثر پس چل سال گرد عارض و سر
1 ایهّاالناس روز بیشرمیست نوبت شوخی و کم آزرمی است
2 عادت و رسم روزگار بدست خاصه با آنکه خاصهٔ خرد است
3 زانکه اهل زمانه نااهلند شحنهٔ ظلم و قاضی جهلند
4 هرکه را روزگار مسخره کرد نامش اندر میان ما سره کرد
1 آن شنیدی که بود پنبهزنی مفلس و قلتبانش خواند زنی
2 گفتش ای زن مرا به نادانی مفلس و قلتبان چرا خوانی
3 چه بود جرم من چو باشم من مفلس از چرخ و قلتبان از زن
4 زیرکی را که دل نخواهد رنج عافیت کنج به قناعت گنج
1 نوح را گرچه عمر داد اله اندرین خاک نهصد و پنجاه
2 کرد دعوت به آشکار و نهان کافران را به هر زمان و اوان
3 خلق نشنید هیچ دعوت نوح هیچ کس قول او نداشت فتوح
4 اندر آن طول عمر نهصد سال سی و نه تن ز وی شنید مقال
1 رقص کن پیش دل به چارهٔ خویش خرقه کن دلق چارپارهٔ خویش
2 زانکه در بارگاه بیبندی نبود جان و جامه پیوندی
3 چند باشد به بند نان با تو دو جوان مرد عقل و جان با تو
4 چون شه آباد شد شهید آمد آنگه از عقل و شرع یابی داد