3 اثر از الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار سنایی غزنوی / حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی / الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه

الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی

1 بنده در پیش شاه دین‌پرور عقل در جل کشید و جان بر سر

2 پیش شه نامد این جهان خورده چون نسیم بهار بی‌خرده

3 بنده چون ملک و عدل شاه بدید خردی داشت پیش شاه کشید

4 پیش شه نامده است عقل رهی چون نسیم بهار دست تهی

1 از پی نای و چنگ بوالخداش خانه‌ای تنگ ساخت بوالنباش

2 تا همی گربه نای دارد و چنگ موش را چیست به ز خانهٔ تنگ

3 تا بود گربه مهتر بازار نبود موش جلد دوکان‌دار

4 تا بود گربه در کمان کمین موش را گلشن است زیر زمین

1 از همه شاعران به اصل و به فرع من حکیمم به قول صاحب شرع

2 شعر من شرح شرع و دین باشد شاعر راست گوی این باشد

3 قسم من دان ز جملهٔ شعرا از پیمبر من از خدای آلا

4 قدر من کم کند عدو گه گاه چون دبیران ز نقش بسم‌اللّٰه

1 ذم شنیدی ز مرغ عیسی‌رو مدحم اکنون ز آفتاب شنو

2 گرچه چون من سخنگزاری نیست بهتر از شاه گوش داری نیست

3 ورچه زین به سخن گزارد شاه چشم دارم که گوش دارد شاه

4 خود چه گویم که در سپید و سیاه نیک دانم که نیک داند شاه

1 سلوتی نیست روح را از کس سلوت روح خلوت آمد و بس

2 دهر بد رای و خلق بد بینند راهت این است و مردمان اینند

3 یا به خلوت به خوش دلی تن زن یا بر اینها نشین و جان می‌کن

4 کی فروشد خرد به رستهٔ جان آب سی‌ساله را به تایی نان

1 آن چنان در سخن ضعیف تنم که یکی دم به شست بار زنم

2 نبود گرچه صاحب هنرم گر برندی مرا ز خود خبرم

3 سایهٔ من گرم بگیرد پای تا قیامت بداردم بر جای

4 سایه را این کمال از افزونیست هیچ دانی که ذات او بر چیست

1 ای سنایی چو شرع دادت بار دست ازین شاعری و شعر بدار

2 شرع دیدی ز شعر دل بگسل که گدایی نگارد اندر دل

3 شعر بر حسب طبع و جان سره‌ئیست چون به سنّت رسیده مسخره‌ئیست

4 شعرت اوّل که شاه تن باشد نور صبح دروغ‌زن باشد

1 گوشه‌ای گیر از این جهان مجاز توشهٔ آن جهان درو می‌ساز

2 نه ترا با کسی بُوَد پیوند تا تو گوئی بدرد و آنکس خند

3 دولت دین چو روی بنماید پشت بر کاینات فرماید

4 دیده چون کحل آشنایی یافت دل تاریک روشنایی یافت

1 خلق از این خانه بر حذر باشد خواجه احمد حذورتر باشد

2 آنکه خامه‌ش ز سحر بر قرطاس شب و روزی نگاشت از انقاس

3 معنی اندر میان خط سیاه درج کرده چو دین میان گناه

4 گرنه آن سحر کردی اندر دم آب کاغذ ببردی آب از نم

1 آن شنیدی که رفت نادانی به عیادت به درد دندانی

2 گفت با دست از این مباش حزین گفت آری ولیک سوی تو این

3 باد باشد چو بی‌خبر باشی آب و آتش چو خاک برپاشی

4 بر من این درد کوه پولادست چون تو زین فارغی ترا بادست

آثار سنایی غزنوی

3 اثر از الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.