آثار سنایی غزنوی

صفحه 19 از 21
21 اثر از قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار سنایی غزنوی / دیوان اشعار سنایی غزنوی / قصاید و قطعات در دیوان اشعار

قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی

1 شد دیدهٔ من سپید از وعدت آخر چو نکو نکو نگه کردی

2 آخر بر مرثیهٔ پدر ما را همچون ز بر درش سیه کردی

1 آدمی را دو بلا کرد رهی برد از هر دو بلا روسیهی

2 یا کند پر شکم خویش ز نان یا کند پشت خود ز آب تهی

1 منم آن مفلسی که کیسهٔ من ندهد شادیی به طراران

2 سیم در دست من نگیرد جای چون خرد در دماغ می خواران

3 مستی از صحبتم بپرهیزد همچو خواب از دو چشم بیماران

4 من چنین آزمند نومیدم از تو ای قبلهٔ نکوکاران

1 ای سه بوسش به آدمی ناژی زن تو راستست و تو کاژی

2 از بغیضان جام و باخرزی وز عوانان ملین و باژی

3 از خسیسی که هستی ای ملعون بر ... زن چو ماکیان کاژی

4 از ستاره همه ربایی گوشت ای زنت روسبی غلیواژی

1 ای فلک شمس شرف جاه تو باد بر افزون چو مه یکشبه

2 بر تنم از سرما آمد فراز پوست بر آن سان که بر آتش دبه

3 شد کتفم رقص کنان می‌زنم سنج به دندان و به لب دبدبه

4 نزد تو زان آمدم ایرا که هست دیدن خورشید غم بی‌جبه

1 عمر دو نیمه‌ست و ازین بیش نیست اول و آخر، چو همی بنگرم

2 نیمی از آن کردم در مدح تو نیمی در وعده به پایان برم

3 عمر چو در وعده و مدح تو شد صله مگر روز قیامت خورم

1 رفت قاضی بلمعالی ای سنایی آه کو همچو دل جانت بر آن صدر جهان همراه کو

2 خود گرفتم صد هزاران آه کردی لیک باز چون مریدان جان بر آوردن به پیش آه کو

3 از پی آن تیز خاطر قد کمان کردی ز غم پس چو تیر اندر کمان در وی دل یکتاه کو

4 آفتابی بود یوسف بلمعالی ماه او گر فرو رفت آفتاب ای قوم باری ماه کو

1 ای کاشکی ز مادر گیتی نزادمی یا پس چو زاده بودم جان را بدادمی

2 چون زادم و ندادم جان آن گزیدمی کاندر دهان خلق به نیکی فتادمی

3 نیکو چو نیست یافتمی باری از جهان آخر کسی که رازی با او گشادمی

4 امروز بس زدی پس و بسیار بدترم فردا مباد گر بود او من مبادمی

1 زهرهٔ مردان نداری خدمت سلطان مکن پنجهٔ شیران نداری عزم این میدان مکن

2 فرش شاهان گر ندیدی گستریده شاهوار خویشتن چنبر مساز و نقش شادروان مکن

3 خانه را گر کدخدایی می‌ندانی کرد هیچ پادشاهی زمین و ملکت یزدان مکن

4 در خراباتی ندانی رطل مالامال خورد چهرهٔ زرد ار نداری دعوی ایمان مکن

1 گفت حکیمی که مفرح بود آب و می و لحن و خوش و بوستان

2 هست ولیکن نبود نزد عقل هیچ مفرح چو رخ دوستان

آثار سنایی غزنوی

21 اثر از قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید و قطعات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی