آثار سنایی غزنوی

صفحه 43 از 44
44 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی

1 ای پسر گونه ز عشقت دست بر سر دارمی گاه عشرت پیش تو بر دست ساغر دارمی

2 ورنه همچون حلقهٔ در داردی عشقت مرا بر امیدت هر زمانی گوش بر در دارمی

3 نیستی پشتم چو چنبر در غم هجران تو گر شبی در گردن تو دست چنبر دارمی

4 ورنه بر جان و دل من مهربانستی دلت من ز دست تو به یزدان دستها بردارمی

1 گفتی که نخواهیم ترا گر بت چینی ظنم نه چنان بود که با ما تو چنینی

2 بر آتش تیزم بنشانی بنشینم بر دیدهٔ خویشت بنشانم ننشینی

3 ای بس که بجویی تو مرا باز نیابی ای بس که بپویی و مرا باز نبینی

4 با من به زبانی و به دل باد گرانی هم دوست‌تر از من نبود هر که گزینی

1 ربی و ربک‌الله ای ماه تو چه ماهی کافزون شوی ولیکن هرگز چنو نکاهی

2 مه نیستی که مهری زیرا که هست مه را گاه از برونش زردی گاه از درون سیاهی

3 با مایهٔ جمالت ناید ز مهر شمعی در سایهٔ سلیمان ناید ز دیو شاهی

4 آنجا که قدت آید ناید ز سر و سروی آنجا که خدت آید ناید ز ماه ماهی

1 ای گل آبدار نوروزی دیدنت فرخی و فیروزی

2 ای فروزنده از رخانت جان آتش عشق تا کی افروزی

3 دل بدخواه سوز اندر عشق چونکه دلهای عاشقان سوزی

4 از لب آموز خوب مذهب خوب از دو زلفین چه تنبل آموزی

1 صبحدمان مست برآمد ز کوی زلف پژولیده و ناشسته روی

2 ز آن رخ ناشستهٔ چون آفتاب صبح ز تشویر همی کند روی

3 از پی نظارهٔ آن شوخ چشم شوی جدا گشته ز زن زن ز شوی

4 بوسه همی رفت چو باران ز لب در طرب و خنده و درهای و هوی

1 عشق و شراب و یار و خرابات و کافری هر کس که یافت شد ز همه اندهان بری

2 از راه کج به سوی خرابات راه یافت کفرش همه هدی شد و توحید کافری

3 بگذاشت آنچه بود هم از هجر و هم ز وصل برخاست از تصرف و از راه داوری

4 بیزار شد ز هر چه به جز عشق و باده بود بست او میان به پیش یکی بت به چاکری

1 گاه آن آمد بتا کاندر خرابی دم زنی شور در میراث خواران بنی آدم زنی

2 بارنامهٔ بی‌نیازی برگشایی تا به کی آتش اندر بار مایهٔ کعبه و زمزم زنی

3 صدهزاران جان متواری در آری زیر زلف چون به دو کوکب کمند حلقه‌ها را خم زنی

4 بر سر آزادگان نه تاج گر گوهر نهی بر سر سوداییان زن تیغ گر محکم زنی

1 بتا پای این ره نداری چه پویی دلا جان آن بت ندانی چه گویی

2 ازین رهروان مخالف چه چاره که بر لافگاه سر چار سویی

3 اگر عاشقی کفر و ایمان یکی دان که در عقل رعناست این تندخویی

4 تو جانی و انگاشتی که شخصی تو آبی و پنداشتستی سبویی

1 زان خط که تو بر عارض گلنار کشیدی ابدال جهان را همه در کار کشیدی

2 بر ماه به پرگار کشیدی خط مشکین دلها همه در نقطهٔ پرگار کشیدی

3 هر دل که ترا جست چو دیوانهٔ مستی در سلسلهٔ زلف زره‌دار کشیدی

4 زنار پرستی مکن ای بت که جهانی در سلسلهٔ زلف چو زنار کشیدی

1 ای راه ترا دلیل دردی فردی تو و آشنات فردی

2 از دام تو دانه‌ای و مرغی در جام تو قطره‌ای و مردی

3 بی روی تو روح چیست بادی با زلف تو شخص کیست گردی

4 خارست همه جهان و آنگه روی تو در آن میانه وردی

آثار سنایی غزنوی

44 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی