آثار سنایی غزنوی

صفحه 42 از 44
44 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی

1 ای زبدهٔ راز آسمانی وی حلهٔ عقل پر معانی

2 ای در دو جهان ز تو رسیده آوازهٔ کوس «لن ترانی»

3 ای یوسف عصر همچو یوسف افتاده به دست کاروانی

4 لعل تو به غمزه کفر و دین را پرداخته مخزن امانی

1 تا معتکف راه خرابات نگردی شایستهٔ ارباب کرامات نگردی

2 از بند علایق نشود نفس تو آزاد تا بندهٔ رندان خرابات نگردی

3 در راه حقیقت نشوی قبلهٔ احرار تا قدوهٔ اصحاب لباسات نگردی

4 تا خدمت رندان نگزینی به دل و جان شایستهٔ سکان سماوات نگردی

1 اگر در کوی قلاشی مرا یکبار بارستی مرا بر دل درین عالم همه دشخوار خوارستی

2 ار این ناسازگار ایام با من سازگارستی سرو کارم همیشه با می و ورد و قمارستی

3 اگر نه محنت این نامساعد روزگارستی مرا با زهد و قرایی و مستوری چکارستی

4 اگر در پارسایی خود مرا او را دوستارستی سنایی را به ماه نو نسیم نوبهارستی

1 باز این چه عیاری را شب پوش نهادستی آشوب دل ما را بر جوش نهادستی

2 باز آن چه شگرفی را بر شعلهٔ کافوری صد کژدم مشکین را بر جوش نهادستی

3 در حجرهٔ مهجوران چون کلبهٔ زنبوران هم نیش کشیدستی هم نوش نهادستی

4 در غارت بی باران چون عادت عیاران هم چشم گشادستی هم گوش نهادستی

1 صنما آن خط مشکین که فراز آوردی بر گل از غلیه گوی که طراز آوردی

2 گرچه خوبست به گرد رخ تو زلف دراز خط بسی خوبتر از زلف دراز آوردی

3 گر نیازست رهی را به خط خوب تو باز تو رهی را به خط خویش نیاز آوردی

4 قبله‌ای ساختی از غالیه بر سیم سپید تا بدان قبله بتان را به نماز آوردی

1 ای یوسف ایام ز عشق تو سنایی مانندهٔ یعقوب شد از درد جدایی

2 تا چند به سوی دل عشاق چو خورشید هر روز به رنگ دگر از پرده برآیی

3 گاهی رخ تو سجده برد مشتی دون را گه باز کند زلف تو دعوی خدایی

4 با خوی تو در کوی تو از دیده روانیست کس را بگذشتن ز سر حد گدایی

1 برخی رویتان من ای رویتان چو ماهی وی جان بیدلان را در زلفتان پناهی

2 با رویتان تنی را باطل نگشت حقی با زلفتان دلی را مشکل نماند راهی

3 جز رویتان که سازد جانهای عاشقان را از ما سجده‌گاهی وز مشک تکیه‌گاهی

4 جز زلفتان که دارد چون شهد و شمع محفل از نیش جنگجویی وز نوش عذرخواهی

1 ای پیشهٔ تو جفانمایی در بند چه چیزی و کجایی

2 باری یک شب خیال بفرست گر ز آنکه تو خود همی نیایی

3 در باختن قمار با دوست دست اولین مکن دغایی

4 بیگانگی ای نگار بگذار چون با تو فتادم آشنایی

1 ای آنکه به دو لب سبب آب حیاتی جانرا به دو شکر ز غم هجر نباتی

2 آرایش دینی تو و آسایش جانی انس دل و نور بصر و عین حیاتی

3 از خوبی خود غیرت خوبان جهانی وز حسن و ملاحت صنم حور صفاتی

4 از لطف در الفاظ بشر تحفهٔ وحیی وز حسن در انفاس ملک وصف صلاتی

1 آخر شرمی بدار چند ازین بدخویی چون تو من و من توام چند منی و تویی

2 گلشن گلخن شود چون به ستیزه کنند در یک خانه دو تن دعوی کدبانویی

3 نایب عیسی شدی قبله یکی کن چنو بر دل ترسا نگار رقم دویی و تویی

4 صدر زمانه تویی پس چو زمانه چرا گه همه دردی کنی گاه همه دارویی

آثار سنایی غزنوی

44 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی