جهانا از صامت بروجردی کتاب المواد و التاریخ 1
1. جهانا میجهانی رخش کین تا کی در این پیدا
عجب بیدادها بینم در این ببدا ز تو پیدا
1. جهانا میجهانی رخش کین تا کی در این پیدا
عجب بیدادها بینم در این ببدا ز تو پیدا
1. در زمان دولت فرمانروای کشور جم
شه مظفر خسرو فرخنده ظل الله اعظم
1. آه که صد پاره جگر شد حسن
دارد ز زن داد از بیداد زن
1. چون جناب قدوه الامجاد فخرالذاکرین
شد به باغ خلد نزد آل یاسین همنشین
1. به گوش خلق ز بس شد ز باد غفلت پر
نهیب مرگ بود چون نوای زنگ شتر
1. سپهر بیوفا تا تیر عدوان در کمان دارد
تن آزادگان را جای پیکان در نشان دارد
1. هر که قدم زد چو غلامحسین
در ره تحصیل مقام حسین
1. داد کز بیداد کردون وز جفای آسمان
نیست یک دم خاطری آسوده از کید جهان
1. فرداست که از رحمت حق عاصی رانده
خود را بطرب خانه فردوس رسانده
1. مرد گر در پیش زن ببرتبه شد عارش کم است
پیش پا افتد هر آن سنگی که مقدارش کمست
1. شکر ز گفته (صامت) ز بس فراوان است
بهای شکر و بازار قند ارزان است
1. ای سرور دین خسرو اقلیم رضا
سلطان خراسان و غریب الغربا