8 اثر از غزلیات صامت بروجردی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات صامت بروجردی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار صامت بروجردی / غزلیات صامت بروجردی

غزلیات صامت بروجردی

1 خوش به حال آن که روز بی‌کسی یارش تو باشی در شب هجران ز راه لطف غمخوارش تو باشی

2 عالمی اندر خم زلفت گرفتار امام صرفه با آن است کز خوبی گرفتارش تو باشی

3 یوسف مصری تو وخلقی گرفتار تو لیکن نازم آن حسنی که در عالم خریدارش تو باشی

4 جهت الفردوس یکسان ست با دوزخ به چشمش آنکه خلد و کوثر و جنات و انهارش تو می‌باشی

1 هر چه خواهی بر من ای دنیا ز تلخی تنگ گیر هی به قصد شیشه دلهای نازک سنگ گیر

2 تا توانی یا لئیمان گرم کن طرح و فاق تا توانی یکدلی را بر ضعیفان تنگ گیر

3 من نه از مهرت شوم خوشدل نه از قهرت ملول دیگران را رو بدام خود بر یور رنگ گیر

4 من سپر انداختم روز نخستین پیش تو بهر قتل تنگ چشمان رویراق جنگ گیر

1 بلندآوازه بلبل در گلستان کرد دستان را که در جای بلند آنجا نباید داد بستان را

2 تقاضای جهان کرد از چمن آواره بلبل را که تا سرمنزل زاغ و زعن سازد گلستان را

3 به جای بغی و عدوان خهوشتر آن باشد که بنوازی به شکر روزگار بی‌نیازی تنگدستان را

4 کلید دولت وارستگی کی اوفتد بر کف ازاین ده روزه دنیا به دنیا پای بستان را

1 اطراف رخت را خط شبرنگ گرفته است افستس که آن آینه را زنگ گرفته است

2 هر سو نگرم تیر جفایی به کمین است خوش در سر بخت دل ما تنگ گرفته است

3 از دیر خرامیدن تیرت عجبی نیست گر دیر حنای دل ما رنگ گرفته است

4 یک جا سپه غمه و یک جا صف مژگان در کوی تو امشب ز دو جا جنگ گرفته است

1 تبسم لبت از لعل آبدارتر است ز فصل گل رخ خوب تو خوش بهارتر است

2 سمند تازی نازت به قلب های خراب ز رخش رستمی ای شوخ راهوارتر است

3 فساد زلف تو در جنت رخت همه جا ز مار و فتنه ابلیس آشکارتر است

4 به پیش عقرب زلفت خوشم ولی چه کنم که چشم شوخ تو هر روز پایدارتر است

1 طره صیادی مرا در زلف خود زنجیر کرد تار مویش را به سحر غمزه طوق شیر کرد

2 دره دره آنچه در هستی بود در بند اوست عشق را نازم که آخر تا کجا تاثیر کرد

3 بسکه دیر آمد بسر وقت دلم داغ غمش تا که از حسرت مرا اندر جوانی پیر کرد

4 دعوی بی‌جای عشقش حد این مسکین نبود خامه صنع ازل این کار را تقدیر کرد

1 چه خوش بود ار ز عشق اول دلی شیدا نمی‌کردی چه می‌کردی ز یاران دوری بی‌جا نمی‌کردی

2 چرا اگر وعده کشتن نمودی رفته از یادت تو آن بودی که از قتل کسی پروا نمی‌کردی

3 به بی‌جا دعوی مستوریت باور نمی‌دارم چنین گر بود هر ساعت به جایی جا نمی‌کردی

4 بکوبت چو نمگس جانها نمی‌گردید سرگردان تبسم گر گهی زان لعل شکر خا نمی‌کردی

1 رخت را ماه می‌گفتیم اگر مه داشت پیرایه قدت را سرو می‌گفتیم نبود ار سرو را سایه

2 نزاده دایه امکان دگر طفلی بدین خوبی تعالی‌الله ار این طفل و هزار احسن بر این دایه

3 به فال وصل بگشودم نقاب از مصحف رویت ز بسم‌الله ابرویت درآمد اول آیه

4 نهادم دل به ابرویت که از کشتن شوم ایمن ندانستم که با ترکان چشمت گشته همسایه

1 دمی که باده عشترت بتان به جام کنند به نزد دردکشان ترک ننک و نام کنند

2 مدام خنده بدان می کشان زند ساغر که نان پخته خود را ز گریه خام کنند

3 شود چو دست تظلم دراز باز بر او عبث به حشر شهیدان وی قیام کنند

4 سبک تبسم زیر لب این بتان گه وصل حساب هجر دو صدساله را تمام کنند

1 دو شینه دل از دوری دلبر گله می‌کرد تنگ از طمع وصل بخود حوصله می‌کرد

2 از آمد و شد گشت چنان قاصد آهم کز ضعف تو گویی طلب راحله می‌کرد

3 هر دم بسر کوی تو از بیم رقیبان چون چله نشین ورد زبان به سلمه می‌کرد

4 گر سخت نبد جان ز چه از رفتن جانان اندر قفس تن قدمی فاصل می‌کرد

آثار صامت بروجردی

8 اثر از غزلیات صامت بروجردی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات صامت بروجردی شعر مورد نظر پیدا کنید.