الهی پرده پندار از سلمان ساوجی جمشید و خورشید 1
1. الهی پرده پندار بگشای
در گنجینه اسرار بگشای
1. الهی پرده پندار بگشای
در گنجینه اسرار بگشای
1. به نام آنکه این دریای دایر
ز عین عقل اول کرد ظاهر
1. ای در هوای معرفت قدرتت چو باز
سیمرغ چشم بازو خرد چشم دوخته
1. ز رحمت انبیا را آفریده
وز ایشان مصطفی را برگزیده
1. شاهی که به نعلین رخ مه آراست
گشت از قدمش پشت کج گردون راست
1. در آن شب در سرای ام هانی
روان شد سوی قصر لا مکانی
1. ای ممکن دست قدرت بر بساط لامکان
منتهای سدره اول پایهات از نردبان
1. درودی بیشمار از رب ارباب
بر احمد باد و بر آل و بر اصحاب
1. داور دنیا، معز الدین حق، سلطان اویس
آفتاب عدل پرور سایه پروردگار
1. شاهی که در بسیط زمین حکم نافذش
جذر اصم ز صخره صما شنیدهاند
1. سحرگاه ازل کز پرده عرض
قضا میداد نور و سایه را عرض
1. بجز از آتش دراز زبان
بجز از خامه زبان کوتاه