10 اثر از قصاید در دیوان اشعار سلمان ساوجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار سلمان ساوجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی

قصاید در دیوان اشعار سلمان ساوجی

1 ای منزل ماه علمت، اوج ثریا روی ظفر از آیینه تیغ تو پیدا

2 چون تیغ تو بذل تو گرفته همه عالم چون صیت تو عدل تو رسیده به همه جا

3 گر سپهت خال زند بر رخ خورشید موج کرمت آب کند زهره دریا

4 در آخر منشور ابد عهد تو تاریخ در اول احکام ازل نام تو طغرا

1 ای عید رخت کعبه دل اهل صفا را هر لحظه صفایی دگر از روی تو ما را

2 تو کعبه حسنی و سر زلف تو حرم روح قدس را در موقف کون تو مفام اهل صفا را

3 لبیک زنان بر عرفات سر کویت صد قافله جان منتظر آواز درآرا

4 در آرزوی زمزم آتش وش لعلت جان هر نفسی بر لب خشک آمده ما را

1 آب آتش رنگ ده ساقی که می‌بخشد صبا خاک را پیرانه سر پیرایه عهد صبا

2 فرش خاکی می‌برد اجرام علوی را فروغ روح نامی می‌دهد ارواح قدسی را صفا

3 از طراوت می‌پذیرد آسمان عکس زمین وز لطافت می‌نماید بر زمین رنگ سما

4 عکس رخسار گل و گلبانگ بلبل می‌دهد گلشن نیلوفری را گونه گون برگ و نوا

1 ای قبله سعادت و ای کعبه صفا جای خوشی و نیست نظیر تو هیچ جا

2 هر طاقی از رواق تو، چرخی زمین ثبات هر خشتی از اساس تو، جامی جهان نما

3 در ساحت تو مروخه جنبان بود، شمال در مجلس تو مجمره گردان بود، صبا

4 از جام ساقیان تو خورشید را، فروغ وز ساز مطربان تو ناهید را، نوا

1 ای غبار موکبت چشم فلک را توتیا خیر مقدم، مرحبا «اهلاً و سهلاً» مرحبا

2 رایت رایت، به پیروزی چو چتر آفتاب سایه بر ربع ربیع انداخت از «بیت الشتا»

3 باز چتر سایه‌ بر نسرین چرخ انداخته فرخ و میمون شده، فی ظله بال هما

4 آفتابت در رکاب، و مشتری در کوکبه آسمان زیر علم، ماه علم خورشید سا

1 قدم نه بر سر هستی که هست این پایه ادنی ورای این مکان جاییست عالی، جای توست آنجا

2 رها کن جنس هستی را، به ترک خود فروشی کن که در بازار دین خواهند زد بر رویت این کالا

3 اساس عالم بالا برای تست و تو غافل تو قدر خود نمی‌دانی که دارای منصب والا

4 تو از افلاک بالایی نگفتم زیر بالایی اگر زیر فلک باشد چه باشد زیر تا بالا

1 زکان سلطنت لعلی سزای تاج شد، پیدا که لولو با همه لطف از بن گوشش شود، لالا

2 مهی گشت از افق طالع که پیش طالع سعدش کمر چون توامان بسته است، خورشید جهان‌آرا

3 قضا تا مهد اطفال فلک را می‌دهد جنبش نخوابانید ازین ماهی، درین گهواره مینا

4 قبای اطلس گردون، به قد قدرش اربودی بریدندی قماط او، ازین نه شفه والا

1 ای که روی تو به صدبار، ز گل تازه‌ترست از حیایت به عرق، روی گل تازه‌ترست

2 یا رب این شعر سیاه تو چه خوش بافته‌اند! کش حریر سمن و اطلس گل آسترست

3 برقع عارض تو عافیت دلها بود عافیت باز بر افتاده دور قمرست

4 سر راز سر زلفت نگشود است کسی ظاهرا بویی از آن برده نسیم سحرست

1 باز این منم که دیده بختم منورست زان خاک ره، که سرمه خورشید انوار است

2 باز این منم که قبله گهم ساخت آسمان زان آستان که قبله خاقان و قیصر است

3 باز این منم نهاده سر طوع و بندگی در پای این سریر که با عرش همسر است

4 باز این منم برابر این کعبه کز جلال با منتهای سدره مقامش برابر است

1 سقی الله لیلا، کصدغ الکواعب شبی عنبرین خال مشکین ذوایب

2 فلک را به گوهر مرصع، حواشی هوا را به عنبر مستر، جوانب

3 درفش بنفش سپاه حبش را روان در رکاب از کواکب مواکب

4 برآراسته گردن و گوش و گردون شب از گوهر شب چراغ کواکب

آثار سلمان ساوجی

10 اثر از قصاید در دیوان اشعار سلمان ساوجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار سلمان ساوجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی