1 دیدم صنمی خراب و مست افتاده در دست مغان دلربا افتاده
2 از می چو صراحی شده افغان خیزان وانگه چو قدح دست به دست افتاده
1 ما هم که رخش روشنی خور بگرفت گرد خط او دامن کوثر بگرفت
2 دلها همه چاه زنخدان انداخت و آنگه سر چاه را به عنبر بگرفت
1 جز نقش تو در نظر نیامد ما را جز کوی تو رهگذر نیامد ما را
2 خواب ار چه خوش آید همه را در عهدش حقا که به چشم در نیامد ما را
1 دیشب که نگار دلستان میرقصید با او به موافقت جهان میرقصید
2 هر دم به هوای او دلم بر میجست هر لحظه بیاد او زمان میرقصید
1 با باد، دلم گفت که بادا بادا با یار بگو و هر چه بادا بادا
2 کآن کس که مرا ز صحبتت کرد جدا شب با غم و رنج روز بادا بادا
1 ای خواجه فلان الدین که ریشت ... باد ریشت نفسی نیست ز دندان آزاد
2 بر ریش تو یک گوزگره خواهم زد زآنان که به دندان نتوانیش گشاد
1 در وصف لبت نطق زبان بسته بود پیش دهنت پسته زبان بسته بود
2 ابروی تو آن سیاه پیشانی دار پیوسته به قصد سرمیان بسته بود
1 خواهم شبکی چنانکه تو دانی و من بزمی که در آن بزم تو و امانی و من
2 من بر سر بسترت بخوابانم و تو آن نرگس مست را بخوابانی و من
1 در باغ بهشت اگر نباشی خوشدل میدان به یقین که خوش نیاید منزل
2 بی برگ نوای عیش و عشرت چه بود از برگ و گل و نوای بلبل حاصل
1 ای ابر بهار خانه پرورده تست ای خار درون غنچه خون کرده تست
2 ای غنچه عروس باغ در پرده تست این باد صبا این همه آورده تست