1 ایا سحاب نوالی که ابر دریا دل به های های ز دست تو بارها بگریست
2 به هر کجا که کنی روی فتح پیشرو است که پشت فتح به روی مبارک تو قویست
3 خدا یگانا من بنده قدیم توام به حال بنده ازین بیش بایدت نگریست
4 کسی که در ورق بخشش تو ثابت نیست سه چار سال پیاپی به غیر سلمان کیست؟
1 میر مسعود پیر گشت و هنوز همچو اطفال کعب میبازد
2 قدمی و دمی عجب دارد که بدین تیزد و بدان تازد
3 هر کجا او قدم زند یادم ز آدمی آن طرف بپردازد
4 دم او کشوری بگنداند قدمش عالمی بر اندازد
1 ای مرغ جان طلب کن ازین آتشین قفس راه برون شدن که تو را هم قفس نماند
2 زان دوستان خاصی که دیدید در دیار دردا که در دیار وفا هیچ کس نماند
3 یاران نازنین همه رفتند و هیچ یک زان همرهان به طالع من باز پس نماند
4 گوش دارا، مدار درین کاروان سرا کاینجا به غیر ناله زار جرس نماند
1 خواجه از قول باز میگردد خواجه را شرط و قول و پیمان نیست
2 دلپذیر است قول او لیکن لیکنش بازگشت چندان نیست
1 یا رب این قوم چه دم سرد و چه افسرده که به دم سردی و افسردگی از دی بترند
2 خیر قوم همه شان خواجه علاالدین است که ورا اهل خرد لاشه لاشی شمرند
3 گر کسی در سرو شکلش نگرد قی بکند نوکرانش همه از گرسنگی قی بخورند
4 گر به تقدیر و به به تحریر چو تیر فلک است به ازین نیست کزین مملکتش پی ببرند
1 پادشاها بندگان درگه احسان تو هر یک از هر جنس چندین چارپا بستهاند
2 چند نوبت خواستم اسبی به اسبی با رهی این چنین میر اخران چرا در بستهاند
1 آنانکه مقربان شاهند وینان که ملازمان میرند
2 ده روز دگر اگر ازین شهر هر یک سر خویشتن نگیرند
3 اینها ز برهنگی بسوزند و آنها ز گرسنگی بمیرند
1 خسروا یاد میکنم هر دم به سر تخت خسروی سوگند
2 که به همراهی مواکب شاه هست چون دیدهام دل اندر بند
3 چشم زخمی رسید ناگاهم درد چشمم ز راه باز افکند
4 خواستیم تا کنم به دیده و دل خدمتت منع کرد بخت نژند
1 ای جوانبختی که در ایام عدلت باد صبح دختران غنچه را تعلیم مستوری دهد
2 گر صبای روضه خلقت وزد در بادیه بعد از آن خار مغیلانش گل سوری دهد
3 در طبیعت گر نهد از لفظ عذبت خاصیت نیش زهر افشان عقرب نوش زنبوری دهد
4 صاحبا یک سال و شش ماه است تا هر دم لبم زحمت خاک جناب جاه دستوری دهد
1 خسروا نایبان استیفا کار بر من دراز میگیرند
2 وجه انعام پار و امسالم میدهند و فراز میگیرند
3 پنج امسال میدهند ولی چار پارینه باز میگیرند