1 غیر از تو، حریفان همه ای حضرت میر یک جا شده ایم جمع چون شکر و شیر
2 افکنده بساط عشرتی و داریم هریک بچه ای به بر، چو شطرنج کبیر
1 ای بزم ترا ساغر می مجمره سوز هر روز ز ایام تو روز نوروز
2 از گلشن اقبال تو کان خرم باد خورشید بود یک گل بستان افروز
1 تا شد مه من سرو گلستان طبش از لاله و گل پر است دامان طبش
2 روزی که خراب می کنی عالم را ای گریه ی من، جان تو و جان طبش
1 بر خواجه ببین و قامت و رفتارش وان صعوه که شد بینی او منقارش
2 بالاپوش است در حقیقت او را چون بال مگس، علاقه ی دستارش
1 ای از کرم تو بخل دایم در تنگ کجواج رود به راه، عذر تو چو لنگ
2 تا کی به خزانه ام دهی وعده ی زر؟ آتش به خزانه ی تو افتد چو تفنگ!
1 تا بلبل طبع دارد آهنگ غزل تا دل خواند قصیده ی طول امل
2 باشد به بیاض گردن دشمن تو شمشیر تو پیش مصرع تیغ اجل
1 باغی دارم همچو بهشت ای بلبل باغی که بود غبار خاکش سنبل
2 باغی که کهن قلعه ی بنگاله ازو شد قلعه ی قهقهه ز خندیدن گل
1 دارم ز غم تو صد فغان اندر دل باری چو زمین و آسمان اندر دل
2 عشقی چو عتاب دشمنان اندر سر مهری چو حساب دوستان اندر دل
1 تا افتادی ز صدر زین، ناشادم از نسبت مرکب تو خصم بادم
2 می خواستم این الم مرا هم باشد چون اسب نداشتم، ز پا افتادم!
1 در عشق کجا دمی به عشرت بودم؟ دایم هدف تیر ملامت بودم
2 تیغش به سرم رسید و از پای گذشت افسوس که سخت تیزدولت بودم