1 یخ بسته جهان ز بس ز تأثیر هوا شد موجه ی آب همچو موج خارا
2 در صفحه به شکل نقطه گردیده الف از بس که شده غنچه ز تاب سرما
1 در دل همه در گره گشایی ست خدا با ما به سر لطف خدایی ست خدا
2 مفلس چو شدیم، رو به او می آریم معشوقه ی روز بینوایی ست خدا
1 ای ابر، به گلزار تمنا بازآ جای تو چمن بود، ز صحرا بازآ
2 اورنگ صدف صفا ندارد بی تو ای گوهر شهوار به دریا بازآ
1 خواجه نکند نظر به سوی حلوا گویی هرگز ندیده روی حلوا
2 در خانه ی زین هنوز اگر پای نهد اسبش مگسی شود به بوی حلوا
1 می آیی و مطلب دل این بود، بیا نزدیک شدی و شوق افزود، بیا
2 از روزن دیده، چشم دل بر راه است ای روشنی دیده و دل، زود بیا
1 تا چند به هر بزم که می خوانندت از صدرنشینی چو مگس رانندت
2 ای خانه خراب، مهره ی نرد نه ای جایی بنشین که بر نخیزانندت
1 ای کرده جفای آسمان دلگیرت مگریز که سودی ندهد تدبیرت
2 بنشین که ز نقش پا به هرگام زدن یک حلقه فزون می شود از زنجیرت
1 دل از غم عشق گلرخان بی تاب است آغشته به خون چو لاله ی سیراب است
2 هر جزوی ازان بود بر نوخطی گویی دل من نسخه ی استکتاب است
1 میخانه طرب خیز چو طبع مست است دیوار غم از بلندی خم پست است
2 مردافکنی و زور سبوی می بین گویی که ز خاک رستم یک دست است!
1 ای بلبل خوش نغمه، مکان تو کجاست آتشکده ی آه و فغان تو کجاست
2 تا چند درین چمن سراغ تو کنیم عنقا نه ای، آخر آشیان تو کجاست