یخ بسته جهان ز بس ز تأثیر از سلیم تهرانی رباعی 1
1. یخ بسته جهان ز بس ز تأثیر هوا
شد موجه ی آب همچو موج خارا
1. یخ بسته جهان ز بس ز تأثیر هوا
شد موجه ی آب همچو موج خارا
1. در دل همه در گره گشایی ست خدا
با ما به سر لطف خدایی ست خدا
1. ای ابر، به گلزار تمنا بازآ
جای تو چمن بود، ز صحرا بازآ
1. خواجه نکند نظر به سوی حلوا
گویی هرگز ندیده روی حلوا
1. می آیی و مطلب دل این بود، بیا
نزدیک شدی و شوق افزود، بیا
1. تا چند به هر بزم که می خوانندت
از صدرنشینی چو مگس رانندت
1. ای کرده جفای آسمان دلگیرت
مگریز که سودی ندهد تدبیرت
1. دل از غم عشق گلرخان بی تاب است
آغشته به خون چو لاله ی سیراب است
1. میخانه طرب خیز چو طبع مست است
دیوار غم از بلندی خم پست است
1. ای بلبل خوش نغمه، مکان تو کجاست
آتشکده ی آه و فغان تو کجاست
1. حاسد که همه دعوی لافش پوچ است
از مغز حیا، چو نافش پوچ است
1. تشویش سفر با دل ناشاد بد است
با دست تهی چو کار افتاد بد است